داستان سیدحسن نصرالله ـ 57|چالش امام موسی صدر در برابر رهبران قدرت‌طلب سنتی
کد خبر : ۸۱۰۷۸۵
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۲۷
-
زمان : ۱۵:۵۴
|
دسته بندی: بین الملل

داستان سیدحسن نصرالله ـ 57|چالش امام موسی صدر در برابر رهبران قدرت‌طلب سنتی

خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و مقاومت می‌پردازد، در این قسمت، به «تقابل زعمای سنتی و فئودال جامعه شیعه با امام موسی صدر» و نوع مواجه وی با این چالش می‌پردازیم.

بین الملل

خبرگزاری تسنیم طی سلسله‌یاددارای بود‌هایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان می‌پردازد، در همین رهستا بازخوانی حیات شهید سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد گردید و اکنون قسمت پنجاه و هفتم آن پیشِ‌روی شمهست.

تاکنون چهار فصل در مورد شرایط زندگی شهید سیدحسن نصرالله منتشر گردیده هست؛ فصل نخست به «دوران کودکی و نوجوانی» ایشان اختصاص دارای بود. علیرغم اهمیت موضوع، ما این فصل را بسیار سریع رد کردیم تا به بحث‌های بعدی بپردازیم. فصل دوم، «ریشه‌یابی علل شکل‌گیری جنگ داخلی لبنان» قرار دارای بود. هدف ما در این فصل چنین قرار دارای بود که ثابت کنیم اولاً جنگ لبنان پدیده‌ای خلع الساعه نقرار دارای بود و ثانیاً باید ریشه‌های شکل‌گیری آن را شناخت؛ زیرا این جنگ هم در روند تاریخی تجارب ملت لبنان نقش دارای بود و هم به صورت مستقیم باعث شکل‌گیری «مقاومت اسلامی لبنان» گردید. ضمن این‌که حیات و سرنوشت سیدحسن نصرالله را نیز به صورت مستقیم تغییر داد. فصل سوم، «مرور مهم‌ترین رویدادهای تاریخی تا وقوع جنگ داخلی لبنان» قرار دارای بود. در فصل سوم، به جای تمرکز بر ریشه‌ها، به صورت خاص خود وقایع تاریخی منجر به شروع جنگ داخلی را مورد توجه قرار دادیم. فصل سوم را با ماجرای مهاجرت (معکوس) خانواده سیدحسن نصرالله به خهستگاه خانوادگی خود در حومه شهر «صور» خاتمه دادیم.

لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,
امام موسی صدر (در دوران جوانی) کنار علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین در بیروت
امام موسی صدر از خویشاوندان علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین قرار دارای بود و طبق وصیت ایشان، بعد از فوت علامه به لبنان آمد تا زعامت شیعیان را عهده‌دار شود

از قسمت سی و سوم وارد فصل چهارم گردیدیم که به «ورود سوریه به جنگ داخلی لبنان» اختصاص یافت. در بخش‌های ابتدایی فصل چهارم، طی چندین قسمت، فضای بیروت و جنگ داخلی لبنان بعد از بازگشت خانواده سیدحسن نصرالله به جنوب را مرور کردیم. این موارد، به صورت مستقیم در زندگی سیدحسن نصرالله نقش ندارای بود؛ اما در شکل‌گیری و بالندگی روح مقاومت در جامعه لبنان قطعا اثرگذار قرار دارای بوده هست. در ادامه فصل چهارم بحث «ورود نظامی مستقیم سوریه به لبنان» مورد واکاوی قرار گرفت؛ رویدادی که بی‌تردید یکی از عوامل مؤثر در شکل‌گیری مقاومت اسلامی لبنان قرار دارای بود. در همان بستر، به رقابت هستراتژیک سوریه و رژیم صهیونیستی در خاک لبنان، تأسیس میلیشیای «قوات» به‌عنوان بزرگ‌ترین نیروی نیابتی اسرائیل و بالاخره پوست‌اندازی ساختار سیاسی‌ـ‌نظامی لبنان در دوگانه «الیاس ـ بشیر» پرداختیم. در پایان این فصل به نقطه عطف مهم تصادم این سه روند یعنی رویارویی مستقیم ارتش سوریه با قوات پرداختیم؛ ماجرایی که به «جنگ صد روزه» مشهور گردیده هست.

اما اگر تاریخ را در آن دوره ورق بزنیم، خارج از فضای سه قطبی داخلی «جناح چپ» (جبهه وطنیه) و «جناح رهست افراطی» (جبهه لبنانیه) و «جناح رهست میانه» (مدرسه شهابی) و سه‌گانه خارجی «سازمان آزادیبخش فلسطین»، «رژیم صهیونیستی» و «حکومت بعث سوریه»، جامعه لبنان دارای یک ضلع بسیار مهم دیگر قرار دارای بود: «شیعیان»


لبنان , حزب‌ الله لبنان , رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , سید حسن نصرالله , سید موسی صدر | امام موسی صدر ,
علامه سید عبدالحسین شرف‌الدین کنار تنی چندین از علمای نجف در حاشیه سفر زیارتی به عراق

«شیعیان لبنان» از قدیمی‌ترین طوایف سرزمین لبنان‌اند و بومیان این منطقه محسوب می‌شوند. از طرف دیگر، از نظر جمعیتی نیز بزرگ‌ترین یا دست‌کم یکی از بزرگ‌ترین طوایف لبنان به حساب می‌آمدند (می‌آیند). با این حال، در هیچ‌یک از سه دسته داخلی فوق‌الذکر نمی‌گنجیدند! طایفه شیعه، گرچه از نظر جمعیتی، طی تاریخ جبل عامل و جغرافیای فعلی کشور لبنان یک طایفه بسیار بزرگ به حساب می‌آمد؛ اما تا دهه 1960 میلادی فاقد «تشخص» بالایی قرار دارای بود. اما در این دوره، کسی به میدان آمد که به شیعه تشخص بخشید و آن را به یکی از بزرگ‌ترین بازیگران عرصه سیهست و اجتماع لبنان تبدیل کرد. او کسی نقرار دارای بود جز «امام موسی صدر». ما در فصل پنجم این سلسله‌یاددارای بود به بررسی سیر رگردید شیعیان در جامعه لبنان تا زمان تأسیس «حزب‌الله» می‌پردازیم.

احساس خطر رهبران سنتی و فئودال شیعه

قسمت پیشین این سلسله‌یاددارای بود با عنوان «مهندسی قدرت نرم و معماری هویت حقوقی شیعه» به تلاش‌های امام موسی صدر برای ارتقاء جایگاه شیعیان در عرصه کلان جامعه لبنان اختصاص دارای بود. این نکته را با عناوین مختلف مانند "گذار از «انفعال ساختاری» به «کنشگری هستراتژیک»"، دوره "«تبدیل رنج به بیان کردمان» و «تبدیل بیان کردمان به قدرت سیاسی»" و "انتقال از «ابژه منفعل تاریخ» به «سوژه کنشگر سیاسی»" توصیف کردیم.

در آن‌جا توضیح دادیم که امام موسی صدر این هدف را در سه سطح به صورت موازی دنبال می‌کرد: سطح نمادین، سطح شناختی و سطح ساختاری. در آن‌جا شرح دادیم که چگونه روند سیاسی کلان کشور را به این نقطه رساند که یک نهاد اختصاصی برای نمایندگی شیعیان تأسیس گردید: «این وضعیت دیگر قابل تحمل نیست. جامعه شیعه برای سامان دادن به امور خود و پیگیری قانونی حقوقش، خوهستار تأسیس یک مجلس رسمی و مستقل هست.»

بی‌تردید تأسیس چنین نهادی که اولاً در داخل جامعه شیعی رهبری آنان را در دست گرفته و ثانیاً در عرصه کلان لبنان بتواند جامعه شیعی را نمایندگی کند، به تعارض منافع با ذی‌نفعان سابق به ویژه رهبران سنتی جامعه شیعه می‌رسد. لذا در این خصوص، در قسمت پیشین نوشتیم: «رهبران سنتی و فئودال شیعه – به خوبی – ملتفت این نکته گردیده قرار دارای بودند که امام موسی صدر به دنبال تجدید بنای ساختار جامعه شیعه هست و در این تجدید بنا، نهادهای مدرنی را تأسیس انجام می‌دهد که زعامت سنتی فئودال‌ها را به چالش خواهد کشید.»

در قسمت پنجاه و دوم این سلسله‌یاددارای بود با عنوان «فراز و فرود شیعیان لبنان در تاریخ جبل عامل» توضیح داده قرار دارای بودیم که ساختار جامعه شیعه لبنان در طول تاریخ به صورتی شکل گرفت که دارای یک سری رهبران سنتی و فئوال قرار دارای بود که عملاً رهبری این جامعه را در اختیار دارای بودند. در آن‌جا ابتدا به عامل مهمی به نام «ملتزم» اشاره کردیم که طی بیش از سه سده حکمرانی عثمانی‌ها به جمع‌آوری مالیات و خراج برای هستانبول پرداخته و در ازای آن نوعی حاکمیت خودمختار ایجاد کرده قرار دارای بودند. سپس اشاره کردیم که در اثر اجرای «قانون اراضی عثمانی» در سال 1858، عملا زمین‌های روستایی به تملیک خاندان‌های قدرتمند بومی – که اغلب همان خاندان‌های ملتزم قرار دارای بودند – درآمد و طبقه‌ای از زمین‌داران بزرگ و اشراف سیاسی موسوم به «الزعماء» شکل گرفت.

در این خصوص، نوشتیم: «این زعما، که اغلب از همان خاندان‌های ملتزم پیشین قرار دارای بودند، با تملک قانونی اراضی وسیع، دهقانان شیعه را به رعایای وابسته به خود بدل کردند. بدین ترتیب ساختاری فئودالی (Feudal-like structure) شکل گرفت که در آن، زعیم (مفرد زعماء) مالک زمین، کارفرما، حامی سیاسی و داور محلی قرار دارای بود و در ازای آن، وفاداری مطلق سیاسی و اجتماعی رعایای خود را طلب می‌کرد. خاندان‌هایی چون "آل الاسعد" در جنوب، "آل حماده" در بقاع، "آل الزین" در نبطیه و "آل الخلیل" در صور، به ستون‌های اصلی این ساختار قدرت تبدیل گردیدند.»

به این ترتیب، طبقه اشراف یا زعما با تملیک زمین‌های مشاع، عملا دهقانان و بدنه جامعه شیعه را به رعایای خود بدل ساخت. همین طبقه با تغییر بافت جامعه شیعه و مهاجرت بخشی از شیعیان به حاشیه شهرهای بزرگ، با چالش بزرگ رهبری مواجه گردید که در قسمت پنجاه و چهارم این سلسله‌یاددارای بود با عنوان «شیعیان لبنان؛ سودای عدالت در سایه بحران هویت!» تشریح کردیم. امام موسی صدر بر روی این بخش از جامعه شیعه کار خود را آغاز کرد؛ اما در ادامه به سمت رهبری بر کل جامعه شیعه رفت و از همین جا تعارض آن با طبقه زعماء یا اشراف شکل گرفت که در این قسمت به آن می‌پردازیم.

 

نقطه عطف؛ گسست از جامعه فئودالی در تاریخ شیعیان لبنان

ورود امام موسی صدر به صحنه سیاسی ـ اجتماعی لبنان در سال 1959، صرفاً ورود یک عالم دینی نواندیش به یک کشور جدید نقرار دارای بود؛ بلکه یک «گسست معرفت‌شناختی» (Epistemological Rupture) در تاریخ معاصر جامعه شیعه و سرآغاز رویارویی دو پارادایم یا جهان‌بینی قرار دارای بود. این برخورد، که در تقابل بنیادین میان «امام موسی صدر» و «کامل الاسعد»، رئیس وقت مجلس نمایندگان و زعیم فئودال جنوب، به اوج خود رسید، بسیار فراتر از یک درگیری شخصی بر سر نفوذ قرار دارای بود. این نبرد، تجلی مبارزه‌ای عمیق میان دو جهان‌بینی، دو مدل حکمرانی و دو فلسفه وجودی قرار دارای بود: «پارادایم مدرن نهادسازی و توانمندسازی جمعی» که صدر منادی آن قرار دارای بود، در برابر «منطق کلاسیک فئودالیسم و رابطه زعیم ـ پیرو (Patron-Client Relationship)» که شالوده قدرت موروثی الاسعد و امثال او را تشکیل می‌داد.

پیروزی نهایی امام صدر در این نبرد ـ که با تأسیس «مجلس اعلای اسلامی شیعیان» به ثمر نشست ـ صرفاً یک موفقیت سیاسی یا اداری نقرار دارای بود؛ بلکه یک «انقلاب نمادین» قرار دارای بود که با بهره‌گیری از ابزارهای نظری جامعه‌شناسانی چون ماکس وبر، پیر بوردیو و چارلز تیلور امکان دارد عمق آن را شکافت. صدر نه‌تنها ساختار قدرت را به چالش کشید، بلکه «ساختار جامعه شیعه» را برای همواره تغییر داد؛ به طوری که با گذشت حدود 6 دهه شاهد هستیم که هم‌چنان رهبری جامعه شیعه خارج از اراده طبقه زعماء پیشین هست و عملاً چنین طبقه‌ای به تاریخ پیوسته هست!

در سطح دیگری هم امکان دارد مشاهده کرد که عملا رهبری و مرجعیت از «فرد» فراتر رفته و در «نهاد» تثبیت و تبلور یافته هست؛ و این پیامد مسیر امام موسی صدر هست که «کاریزمای» فردی خود را در ساختاری پایدار «نهادینه» کرد. درک این پیروزی چندینوجهی، کلید فهم چگونگی گذار جامعه شیعه از حاشیه‌نشین‌ترین طایفه لبنان به یکی از بازیگران اصلی صحنه سیاسی آن هست.

کالبدشکافی قدرت زعامت سنتی: آناتومی یک پارادایم رو به زوال

برای فهم عمق چالشی که امام موسی صدر با آن رویاروی قرار دارای بود، ابتدا باید آناتومی قدرت خاندان الاسعد و منطق حاکم بر زعامت سنتی را شناخت. کامل الاسعد، وارث سلسله‌ای طولانی از زعما قرار دارای بود که نفوذشان بر منطقه جبل‌عامل به دوران عثمانی بازمی‌گشت. قدرت او و دیگر خاندان‌های فئودال (همچون خلیل در صور، و حماده و حیدر در بقاع) نمونه‌ای کلاسیک از «اقتدار سنتی» (Traditional Authority) به‌تعبیر ماکس وبر قرار دارای بود. مشروعیت آن‌ها نه از قانون مدون یا شایستگی فردی، بلکه از «تقدس سنت‌های دیرینه» و جایگاه موروثی‌شان نشأت می‌گرفت. این اقتدار بر سه ستون اصلی هستوار قرار دارای بود:

1) انحصار اقتصادی و مالکیت ارضی:

این خاندان‌ها مالکان بزرگ زمین قرار دارای بودند و بخش وسیعی از جمعیت روستایی شیعه به عنوان رعیت روی زمین‌های آن‌ها کار می‌کردند. این وابستگی حیاتی اقتصادی، مستقیماً به وفاداری سیاسی ترجمه می‌گردید. همان‌طور که آگوستوس ریچارد نورتون در اثر معروف خود «امل و شیعیان لبنان» اشاره انجام می‌دهد: «برای یک کشاورز فقیر در جنوب، زعیم محلی هم صاحب‌کار قرار دارای بود، هم قاضی و هم تنها راه ارتباطی با دنیای خارج از روستا. مخالفت با او به معنای طرد اقتصادی و اجتماعی قرار دارای بود.» این ساختار، یک سیستم پاتروناژ یا مشتری‌پروری را تغذیه می‌کرد که در آن، زعیم در ازای وفاداری مطلق سیاسیِ رعیت، حداقل معیشت و حمایت را فراهم می‌ساخت.

2) سیستم خدمات شخصی (الوساطه):

قدرت زعیم در توانایی او برای ارائه «خدمات» شخصی، محدود و قطره‌چکانی نهفته قرار دارای بود. او امکان داردست شغلی دولتی برای یک حامی وفادار دست‌وپا کند، جوانی را از خدمت سربازی معاف سازد، یا در یک اختلاف محلی پادرمیانی کند. این خدمات، که در ازای وفاداری مطلق توزیع می‌گردید، مانع از شکل‌گیری مفهوم «حقوق شهروندی» برای همگان می‌گردید و آن را با «امتیاز شخصی» جایگزین می‌کرد. این سیستم، یک شبکه گسترده از وابستگان و «مشتریان» سیاسی ایجاد می‌کرد که به‌جای مطالبه‌گری جمعی برای حقوق، به رقابت فردی برای کسب لطف زعیم مشغول قرار دارای بودند.

3) ائتلاف با الیگارشی حاکم:

زعما، بقای قدرت و نفوذ خود را در همکاری با ساختار قدرت مرکزی لبنان - که در دست نخبگان مارونی و سنی متمرکز قرار دارای بود - می‌دیدند. آن‌ها در ازای حفظ آرامش در مناطق شیعه‌نشین و تحویل دادن آراء انتخاباتی در زمان مقرر، سهمی نمادین از قدرت (مانند ریهست مجلس برای کامل الاسعد) و امتیازات اقتصادی دریافت می‌کردند. فؤاد عجمی در تحلیل درخشان خود در کتاب «امام غایب»، این رابطه را این‌گونه توصیف انجام می‌دهد: «زعما، کارگزاران طایفه برای دولت قرار دارای بودند، نه نمایندگان طایفه در دولت. وظیفه آن‌ها نه انتقال خوهسته‌های شیعیان به بیروت، بلکه نمایندگی و توجیه سیهست‌های بیروت در میان شیعیان قرار دارای بود.»

این سیستم بسته، یک «میدان» (Field) به مفهوم پیر بوردیو ایجاد کرده قرار دارای بود که در آن، «سرمایه» اصلی، «سرمایه اجتماعی» مبتنی بر شبکه خویشاوندی و وفاداری شخصی قرار دارای بود و قواعد بازی منحصراً توسط زعماء تعیین می‌گردید. در این میدان، هرگونه تلاشی برای سازماندهی مستقل، آموزش عمومی یا توانمندسازی اقتصادی توده‌ها، به مثابه تهدیدی مستقیم علیه موجودیت زعامت تلقی می‌گردید.

پروژه صدر: سیهست بازشناسی، خلق سرمایه نمادین و نهادسازی کاریزما

هستراتژی امام موسی صدر، حمله‌ای چندین لایه به تمام ارکان پارادایم فئودالی قرار دارای بود. او به جای بازی در چهارچوب قواعد موجود در آن زمان، به دنبال «تغییر خود قواعد بازی» قرار دارای بود. پروژه او را امکان دارد در سه سطح تحلیلی مرتبط به هم درک کرد:

1) نبرد برای کرامت؛ پروژه صدر به‌مثابه «سیهست بازشناسی»:

کُنه و هسته اصلی پروژه صدر را باید یک مبارزه عمیق برای «کرامت» دانست! این‌جهست که مفهوم «سیهست بازشناسی» (Politics of Recognition)، تدوین‌گردیده توسط فیلسوف کانادایی چارلز تیلور، به ابزاری قدرتمند برای تحلیل تبدیل خواهد گردید. تیلور هستدلال انجام می‌دهد که هویت ما در فرآیندی دیالکتیکی با دیگران شکل دریافت می‌کند و «عدم بازشناسی» (Non-recognition) یا «بازشناسی نادرست» (Misrecognition) امکان داردد نوعی ستم و آسیب واقعی باگردید. این آسیب، با تحمیل تصویری تحقیرآمیز و فرودست از یک گروه، افق‌های آن گروه را محدود و آن‌ها را در جایگاه پست خود محبوس انجام می‌دهد.

جامعه شیعه لبنان برای دهه‌ها قربانی همین «بازشناسی نادرست» قرار دارای بود. آن‌ها در وجدان ملی لبنان به‌عنوان «دیگریِ» فقیر، بی‌سواد، روستایی و منفعل بازنمایی می‌گردیدند. زعامت سنتی کامل الاسعد، نه‌تنها این تصویر را به چالش نمی‌کشید، بلکه با تبدیل شهروندان به «مشتریان» وابسته، آن را بازتولید می‌کرد. ورود امام موسی صدر، آغازگر یک «سیهست بازشناسی» تمام‌عیار قرار دارای بود. او دریافت که محرومیت شیعیان تنها یک مشکل اقتصادی یا سیاسی نیست، بلکه یک بحران هویتی هست. از این رو، اولین گام او نه مطالبه پول، بلکه مطالبه «احترام» و «اعتبار» قرار دارای بود. او با سخنرانی‌های خود، تأسیس نهادهای مدرن، و بیان کردگوی برابر با رهبران سایر طوایف، آینه‌ای جدید در برابر جامعه شیعه قرار داد که تصویری از یک گروه توانمند، بافرهنگ و دارای حقوق برابر را منعکس می‌کرد.

2) بازتعریف «سرمایه» و خلق «اقتدار کاریزماتیک»:

صدر به‌جای رقابت با الاسعد بر سر «سرمایه اجتماعی» سنتی، به‌دنبال خلق و انباشت نوع جدیدی از سرمایه قرار دارای بود: «سرمایه نمادین».

او در تقابل با «اقتدار سنتی» و موروثی الاسعد، «اقتدار کاریزماتیک» (Charismatic Authority) وبری را به نمایش گذاشت. قدرت او نه از وراثت، بلکه از جاذبه شخصی، قدرت سخنوری و ارائه یک پیام رهایی‌بخش نشأت می‌گرفت. او با تأکید بر مفاهیمی چون «عدالت اجتماعی»، «حقوق شهروندی» و «کرامت انسانی»، بیان کردمانی ضد هژمونیک را در برابر بیان کردمان محافظه‌کارانه و توجیه‌گر زعما مطرح کرد. این بیان کردمان نوین، مشروعیت زعما را که مبتنی بر حفظ وضع موجود قرار دارای بود، به گردیدت زیر سؤال برد.

3) حمله به منطق پاتروناژ و «نهادینه‌سازی کاریزما»

صدر با درک عمیق از ساختار قدرت فئودالی، به‌صورت هستراتژیک به ستون‌های آن حمله کرد. اولین اقدامات او، شامل تأسیس مدرسه فنی و حرفه‌ای جبل‌عامل، جمعیت خیریه «بر و احسان»، مدارس دخترانه و... ـ که در قسمت پنجاه و پنجم این سلسله‌یاددارای بود با عنوان «طلوع یک مصلح: امام موسی صدر و معماری جامعه شیعی لبنان» شرح داده گردیدند ـ مستقیماً سیستم مشتری‌پروری را هدف گرفت. این نهادها برای اولین بار خدمات آموزشی، بهدارای بودی و رفاهی را به صورت «نهادینه و غیرشخصی» به همه نیازمندان ارائه می‌دادند، بدون آن‌که وفاداری سیاسی پیش‌شرط آن باگردید. این مؤسسات، یک «کانال جایگزین» برای کسب منزلت و پیشرفت اجتماعی ایجاد کردند که انحصار زعما را دور می‌زد.

اوج این هستراتژی، ایده تأسیس «مجلس اعلای اسلامی شیعیان» قرار دارای بود. این طرح، به‌مثابه یک زلزله سیاسی، تمام ارکان قدرت کامل الاسعد را به لرزه درآورد؛ زیرا قرار قرار دارای بود مرجعیت را از «شخص» (یک زعیم فئودال) به یک «نهاد انتخابی» با اساسنامه و قانون مشخص منتقل کند؛ کنترل اوقاف شیعیان را متمرکز و شفاف سازد؛ و یک صدای رسمی و مستقل برای طایفه ایجاد کند که دیگر نیازی به وساطت کارگزاران زعامت ندارای بوده باگردید.

این طرح، تلاشی هوشمندانه برای «انتقال مرجعیت و کاریزما از فرد به نهاد» قرار دارای بود. صدر می‌دانست که اقتدار کاریزماتیک به خودی خود شکننده و وابسته به فرد هست. با تأسیس مجلس، او به‌دنبال آن قرار دارای بود که کاریزمای فردی خود را به یک ساختار پایدار و قانونی منتقل کند که «سرمایه نمادین» کسب‌گردیده را به «سرمایه سیاسی» ملموس و دائمی تبدیل نماید. نورتون بر این نکته تأکید انجام می‌دهد: «طرح مجلس اعلا، چالشی مستقیم برای زعما قرار دارای بود… صدر در تلاش قرار دارای بود تا قدرت را از اشخاص به یک نهاد منتقل کند. این یک ایده انقلابی در سیهست لبنان قرار دارای بود که در آن، هویت سیاسی حدوداً همواره به یک فرد گره خورده قرار دارای بود، نه یک دفتر یا نهاد.»

میدان نبرد: جنگ چندینجبهه‌ای برای تأسیس مجلس (1966-1967)

مخالفت کامل الاسعد با طرح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، گردیدید، چندینوجهی و سازمان‌یافته قرار دارای بود. او که این طرح را تهدیدی وجودی برای پارادایم قدرت خود می‌دید، نبرد را در سه جبهه اصلی پیش برد:

1) جبهه اول: جنگ روانی و کارزار بی‌اعتبارسازی (Discrediting Campaign)

الاسعد و متحدانش، با درک قدرت «سرمایهٔ نمادین» صدر، تلاش کردند آن را تخریب کنند. آن‌ها کمپینی از شایعات را با چندین محور کلیدی سازمان دادند:

بیگانه‌هراسی: در جلسات خصوصی و محافل سنتی جنوب، امام صدر به‌عنوان «عجم غریبه» یا «یک ایرانی جاه‌طلب که به‌دنبال برهم زدن سنت‌های اصیل جبل‌عامل هست» معرفی می‌گردید، این حربه برای تحریک احساسات محلی‌گرایانه علیه یک رهبر «غیربومی» طراحی گردیده قرار دارای بود.

اتهام سیاسی‌کاری: در مطبوعات وابسته، صدر به عنوان یک «روحانی سیاسی» که از دین به عنوان ابزاری برای کسب قدرت شخصی هستفاده انجام می‌دهد، به تصویر کشیده می‌گردید. آن‌ها هستدلال می‌کردند که تأسیس مجلس، تلاشی برای ایجاد یک «واتیکان شیعی» و به دست گرفتن رهبری سیاسی طایفه هست.

ارتباط با قدرت‌های خارجی: در این میان، ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران) نیز وارد میدان گردید. رژیم شاه که از مواضع انتقادی صدر نسبت به سیهست‌هایش (به‌ویژه رابطه با اسرائیل) و محبوبیت فزاینده او نگران قرار دارای بود، از طریق عوامل خود در لبنان، شایعاتی را منتشر می‌کرد. بر اساس اسناد ساواک، آن‌ها تلاش دارای بودند صدر را به‌عنوان عامل جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر و رقیب منطقه‌ای شاه، معرفی کنند تا هم او را در چشم دولت متمایل به غرب لبنان بی‌اعتبار سازند و هم از نفوذش بکاهند.

2) جبهه دوم: کارشکنی پارلمانی

به‌عنوان رئیس مجلس، الاسعد از تمام ابزارهای قانونی و سیاسی خود برای به تأخیر انداختن و تضعیف طرح هستفاده کرد. او جلسات بررسی طرح را به تعویق می‌انداخت، ایرادات حقوقی جزئی را بزرگنمایی می‌کرد و تلاش دارای بود با ایجاد تفرقه میان نمایندگان شیعه، اجماع لازم برای تصویب آن را از بین ببرد. او هستدلال می‌کرد که چنین مجلسی، به جای وحدت، باعث تفرقه در طایفه خواهد گردید و بهتر هست امور به همان روال سنتی ادامه یابد.

3) جبهه سوم: فشار بر نخبگان ملی

الاسعد از شبکه گسترده ارتباطات خود با دیگر رهبران طوایف (مارونی و سنی) هستفاده کرد تا آن‌ها را نسبت به اهداف صدر بدبین کند. او هگردیدار می‌داد که این مجلس، توازن طایفه‌ای شکننده لبنان را برهم خواهد زد و به رادیکالیزه گردیدن شیعیان و تقویت یک قطب قدرت جدید و غیرقابل کنترل منجر خواهد گردید. «ماجد حلاوی» در کتاب «چالش لبنان؛ موسی صدر و جامعه شیعه» (A Lebanon Defied: Musa Al-sadr And The Shi'a Community) می‌نویسد: «مخالفت الاسعد صرفاً از ترس از دست دادن قدرت شخصی نقرار دارای بود. او حقیقتاً معتقد قرار دارای بود که مدل صدر، یعنی بسیج توده‌ای و نهادسازی، به رادیکالیزه گردیدن شیعیان و سرانجام به جنگ داخلی منجر خواهد گردید. از دید او، سیستم زعامت، هرچندین ناعادلانه، ضامن ثبات قرار دارای بود.»

هستراتژی دوگانه صدر: فشار از پایین، چانه‌زنی در بالا

امام صدر در برابر این مقاومت سرسختانه، یک هستراتژی دوگانه و هوشمندانه را به‌کار گرفت که نبوغ سیاسی او را به نمایش می‌گذارد:

1) فشار از پایین (Grassroots Pressure):

او به جای آنکه نبرد را به راهروهای پارلمان محدود کند، آن را به میان مردم کشاند و «سرمایهٔ نمادین» خود را به بسیج اجتماعی تبدیل کرد. در کنفرانس مطبوعاتی تاریخی 15 اوت 1966 در بیروت، او برای اولین بار با زبان آمار و ارقام، عمق محرومیت ساختاری شیعیان را برای افکار عمومی ملی و بین‌المللی افشا کرد و تأسیس مجلس را به‌عنوان تنها راه‌حل ارائه داد، به‌دنبال آن، طومارهایی با هزاران امضا از مردم عادی، روحانیون مستقل (مانند شیخ محمدجواد مغنیه)، دانشجویان و روشنفکران جمع‌آوری و به نمایندگان مجلس ارائه گردید. این بسیج عمومی، هزینه سیاسی مخالفت با طرح را برای هر نماینده شیعه‌ای به‌گردیدت بالا برد، این خوهسته دیگر جاه‌طلبی یک فرد نقرار دارای بود؛ اینک به یک «مطالبه توده‌ای» تبدیل گردیده قرار دارای بود.

2) چانه‌زنی در بالا

همزمان، صدر وارد مذاکرات پیچیده و پشت‌پرده با نخبگان سیاسی گردید. او از اعتبار ملی که از طریق بیان کردمان اعتدال و بیان کردگوی ادیان کسب کرده قرار دارای بود، بهره برد. او رهبران مسیحی و سنی (مانند فؤاد شهاب و رشید کرامی) را متقاعد کرد که تأسیس مجلس نه‌تنها تهدیدی برای لبنان نیست، بلکه با «عقلانی کردن» و سازماندهی امور طایفه شیعه، به ثبات و انسجام ملی کمک انجام می‌دهد. او هستدلال کرد که یک طایفه سازمان‌یافته، مدرن و معتدل، شریک بهتری برای همزیستی ملی هست تا یک توده بی‌شکل، محروم و مستعد رادیکالیسم. او به نمایندگان مردد شیعه نیز اطمینان داد که مجلس با افزایش وزن سیاسی کل طایفه، جایگاه خود آن‌ها را نیز در ساختار ملی تقویت خواهد کرد.

این فشار دوگانه، کامل الاسعد را در یک تنگنای هستراتژیک قرار داد. او دریافت که مقاومت بیشتر، تنها به انزوای سیاسی او و رادیکالیزه گردیدن بیشتر جوانان شیعه منجر خواهد گردید. در یک محاسبه عمل‌گرایانه، او ناچار به عقب‌نشینی گردید و از «مخالفت سرسختانه» به «موافقت مشروط» تغییر موضع داد و پذیرفت که با تصویب قانون موافقت کند، به شرطی که در تعیین چندین اعضای هیئت‌های مجلس در آینده نقش دارای بوده باگردید. این یک مصالحه تاکتیکی قرار دارای بود که پیروزی هستراتژیک صدر را پنهان نمی‌کرد.

نتیجه‌گیری: پیروزی در نبرد بازشناسی و مرگ یک دوران

سرانجام، در 15 اوت 1967، مجلس نمایندگان لبنان قانون شماره 72/67 را تصویب کرد. امضای نهایی قانون توسط رئیس جمهور شارل حلو در 19 دسامبر 1967، نقطه عطفی در تاریخ مدرن لبنان و اوج یک فرآیند پنج‌ساله از مهندسی دقیق سیاسی، اجتماعی و نمادین قرار دارای بود. این پیروزی، بسیار فراتر از یک موفقیت قانونی قرار دارای بود و چندینین پیامد بنیادین دارای بود:

اولاً، این رویداد «پیروزی پارادایم نهادسازی بر منطق شخصی و فئودالی» قرار دارای بود. این موفقیت نشان داد که امکان دارد قدرت را از اشخاص به نهادها منتقل کرد و سیهست را بر مبنای قانون و ساختار، و نه وفاداری شخصی، بنا نهاد.

ثانیاً، این لحظه، یک پیروزی در «سیهست بازشناسی» قرار دارای بود. تأسیس مجلس، یک اعلامیه رسمی و دولتی قرار دارای بود که هویت جمعی شیعیان را به عنوان یک هویت مستقل، برابر و معتبر به رسمیت می‌شناخت. این یک پیروزی بر «بازشناسی نادرست» تاریخی و تأییدی بر کرامت انسانی و حقوق شهروندی آنان قرار دارای بود.

ثالثاً، تأسیس مجلس به‌معنای تثبیت و نهادینه‌سازی اقتدار کاریزماتیک صدر قرار دارای بود. مشروعیت او دیگر تنها متکی بر جاذبه شخصی نقرار دارای بود، بلکه مبنای قانونی و ساختاری نیز یافته قرار دارای بود و این امر، تداوم پروژه او را تضمین می‌کرد.

دهستان سیدحسن نصرالله ـ 56|موسی صدر؛ مهندس قدرت نرم شیعیان لبنان
دهستان سیدحسن نصرالله ـ 55|طلوع یک مصلح: امام موسی صدر و معماری جامعه شیعی لبنان

 

تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، مرگ تدریجی پارادایم فئودالی و آغاز افول سیستم زعامت را رقم زد. اگرچه زعما بلافاصله ناپدید نگردیدند، اما انحصار آن‌ها بر نمایندگی سیاسی و تعریف هویت شیعیان برای همواره شکسته گردید. امام موسی صدر با این کار، جامعه شیعه را از یک «توده بی‌شکل و وابسته» به یک «نهاد سازمان‌یافته و مستقل» با صدایی رسا تبدیل کرد، «قواعد بازی» را در «میدان» سیهست لبنان تغییر داد و ابزار لازم را برای نبردهای بزرگ‌تر دهه آینده ـ شامل تأسیس «حرکة المحرومین» و شاخه نظامی آن (جنبش امل) ـ فراهم آورد. نبرد صدر و الاسعد، نبردی بر سر آینده یک جامعه قرار دارای بود و با تأسیس مجلس، آینده راه خود را انتخاب کرده قرار دارای بود.

انتهای پیام/

 
تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه