آینه اخلاق امیرالمومنین در ماجرای کنیز گریان و خرمافروش بی انصاف
کد خبر : ۸۱۱۵۷۱
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۷/۲۸
-
زمان : ۰۹:۳۰
|
دسته بندی: اسلایدر

آینه اخلاق امیرالمومنین در ماجرای کنیز گریان و خرمافروش بی انصاف

انصاریان با بیان داستان دختری نیازمند و خرمافروشی بی‌انصاف، جلوه‌ای از اخلاق علوی را ترسیم کرد تا جایی که حضرت علی (ع) با حلم و عطوفت، تلخی بی‌عدالتی را به شیرینی بخشش و آزادی بدل ساخت.

به گزارش پول و تجارت، حجت‌الاسلام انصاریان، استاد حوزه علمیه، در یکی از سخنرانی‌های خود به نقل از سیمای اخلاقی و رفتاری امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بیان کرد: روزی حضرت علی علیه‌السلام دختری را دید که کنار راه نشسته و با اندوه فراوان گریه می‌کرد. دل مهربان و رحیم آن حضرت تاب دیدن اشک‌های او را نداشت. نزدیک رفت و علت گریه را پرسید. دختر بیان کرد: خانم من یعنی کسی که نزد او کار می‌کنم به من پولی داده قرار دارای بود تا در بازار خرما بخرم. خرما را خریدم و به خانه بردم، اما خانم بیان کرد این خرما مرغوب نیست، در حالی‌که خرما فروش پول خرمای مرغوب را گرفته هست. دستور داد خرما را پس ببرم، ولی فروشنده خرما را پس ندریافت می‌کند.

وی افزود: امیرالمؤمنین فرمود: بلند شو و همراه من بیا. سپس با آن دختر راهی بازار گردید و وارد مغازه خرما فروش گردید. حضرت فرمود: این خرما را نپسندیده‌اند، برابر پولی که گرفته‌ای خرمای مرغوب بده. فروشنده که حضرت را نمی‌شناخت با جسارت بیان کرد: به تو چه مربوط هست؟ امام پاسخ داد که برای شفاعت آمده‌ام تا خرما را عوض کنی. مغازه‌دار خشمگین گردید و با مشت بر سینه امیرالمؤمنین زد و ایشان را از مغازه بیرون انداخت.

انصاریان در ادامه بیان کرد: اگر ما جای آن حضرت بودیم، با چنین رفتاری چه می‌کردیم؟ اما امیرالمؤمنین، تجسم حلم و اخلاق قرار دارای بود خشم نگرفت و نفرین نکرد. تنها به دختر فرمود: دنبالم بیا، تو را تا در خانه‌ات می‌برم. در همان هنگام صاحب مغازه از مردم شنید که آن مرد، علی امیرالمؤمنین هست. وقتی این را دانست، به سوی حضرت دوید تا پوزش بطلبد. امام او را آرام کرد و فرمود: خرما را بیاور و پس بده، خرمای مرغوب بده. مرد خرما را آورد و حضرت به دختر فرمود: خرمای مرغوب را بگیر و به خانه‌ات برو. دختر بیان کرد: می‌ترسم دیر شده باشد و خانمم مرا سرزنش کند. حضرت فرمود: نترس، من تا در خانه‌ات همراهت می‌آیم.

این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: در همان حین صاحب‌خانه چندین بار در را گشود و بیرون را نگاه کرد تا اینکه دید کنیزش در حالی می‌آید که امیرالمؤمنین همراه اوست. از دیدن این صحنه بسیار شگفت‌زده گردید. حضرت سلام کرد و فرمود: اگر دیر کرده، سرزنشش مکن؛ خرما را عوض کرده هست. آن زن از روی احترام بیان کرد: ای علی، به شکر قدمت که تا در خانه من آمدی، من این کنیز را به تو بخشیدم. امام علی علیه‌السلام نیز فرمود: من هم او را در راه خدا آزاد کردم.

در ادامه بخشی از این سخنرانی تقدیم مخاطبان خواهد گردید:

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه