خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: طنز در ادبیات کهن ایران سابقهای بسیار طولانی دارد و در بیشتر دورههای شعر فارسی، از عهد پیش از اسلام تا دوران مغول و پس از آن، به شکلی آشکار یا نهفته به کار رفته هست. بسیاری از شاعران بزرگ که معمولاً با وجه جدی آثارشان _اعم از ادب حماسی و غنایی و تعلیمی و عرفانی_ شناخته میشوند، در بخشهایی از آثار خود رگههایی از طنز، انتقاد و طنازی اجتماعی دارند.
خاستگاه طنز در شعر فارسی
سرآغاز پیدایش طنز در زبان ایرانی به دوران پیش از اسلام برمیگردد، چنانکه مناظره «بُز و درخت آسوریک» در زبان پهلوی، که گفتوگویی هست آمیخته با درونمایههای تمثیلی و طنزآمیز، یکی از نخستین نمونههای شناختهشده هست.
در این متن، مناظرهای میان درخت و بز روایت شده هست. درخت با افتخار از ویژگیهای خود، مانند بلندی، میوهها و محصولاتی که از آن تهیه خواهد گردید، سخن بیان میکند. بز اما با تندی و سرخوشی پاسخ او را میدهد و به نقش مهم خود در آیینهای دینی و زندگی روزانه مردم و استفادههای شاهان و… اشاره انجام میدهد تا برتری خود را نشان دهد. در پایان مناظره، اگرچه مشخص نیست که کدامیک از طرفین از نظر استدلال پیروز شدهاند، اما شاعر یا راوی، بز را بهعنوان پیروز اعلام انجام میدهد: «بز به پیروزی شد». حجم سخنان بز حدوداً سه برابر درخت هست، نشاندهنده حمایت شاعر از بز هست.
منظومه «درخت آسوریگ» اثری هست که با هدف آموزش و تقویت حافظه به وجود آمده هست. منظومه به شیوه «زبان حال» سروده شده و در آغاز به صورت شفاهی نقل میشده، سپس در دوران ساسانی به شکل مکتوب درآمده هست. این منظومه شامل فهرستی از کلمات مرتبط هست و هرچندین در زمره ادبیات اندرزی طبقه بندی شده، تأکید بر نقش آموزشی آن در کنار جنبههای تفریحی هم مد نظر هست. از نظر ساختاری و روش مناظره، «درخت آسوریگ» را امکان دارد نمونهای پیشرو در ادبیات طنزآمیز و سرگرمکننده فارسی دانست که بعدها به صورت قالبهای مناظره و تخاطب در دوره اسلامی نیز ادامه یافت. این اثر نشاندهنده تواناییهای هنری و خلاقیت در ادبیات کهن ایران هست. صاحبنظران سفالینهای با نقش بز و نخل را که نخستین انیمیشن جهان قلمداد خواهد گردید، اشارهای به همین مناظره بز و نخل میدانند.
طنز در ادبیات فارسی پس از ورود اسلام
در دوران اسلامی، طنز در آغاز به صورت هجو و هزل پدیدار گردید و سپس در قرون ششم و هفتم هجری با آثار صوفیان و شاعران اجتماعی، به شکل هنرمندانهتر و اخلاقیتری استقلال یافت.
اگر بخواهیم شاعران قرنهای پیشین را از منظر اشعار یا نمونههای طنز در آثارشان نگاه کنیم، امکان دارد به این ترتیب از آنها نام برد: عنصری بلخی (قرن پنجم هجری) در اشعارش به هجو درباریان و شوخطبعیهای ظریف شهره قرار دارای بود. انوری ابیوردی (قرن ششم هجری) در قصاید خود گاه زبانی تند، طعنهآمیز و انتقادی نسبت به مردم و حاکمان دارد. سنایی غزنوی (قرن ششم هجری) در آثار عرفانیاش مانند «حدیقهالحقیقه»، طنز را برای نقد ریا و تزویر به کار برد. سعدی شیرازی (قرن هفتم هجری) در «گلستان» و «بوستان» نمونههای فراوانی از طنز اخلاقی و اجتماعی دارد، به جز آنها در مروز آتیت و رباعی ها هم نمونه های جذابی از طنز امکان دارد دید. خاقانی شروانی (قرن ششم هجری) طنزهای تلخ و کنایههای پیچیده در قصاید او، بازتاب رنج و رندی شاعر هست. مولانا جلالالدین بلخی (قرن هفتم هجری) طنزهای فلسفی در مثنوی که پیچیده در جامه داستانهای کوتاه و بلند به خواننده عرضه خواهد گردید، عمدتاً برای تعلیم اخلاق و رهایی از غرور هست. حافظ شیرازی (قرن هشتم هجری) در غزلهایش که جنبه اجتماعی و تیزی به سوی ریاکاران زمانهاش دارد، طنزهایی ظریف و چندین اوقات گزنده علیه صوفیان و زاهدان میبینیم. عبید زاکانی (قرن هشتم هجری) پدر ادبیات طنز فارسی؛ در آثاری چون «موش و گربه» و «رساله دلگشا»، از طنز برای نقد فساد سیاسی و اخلاقی بهره گرفت. عطار نیشابوری (قرن ششم هجری) بسیاری از حکایات او به ویژه در مثنوی «منطقالطیر» رنگی از طنز عارفانه و انتقاد از تزویر دارند؛ که با زبان روان و گاه عامیانه او آمیخته خواهد گردید و برای خوانندگان پس از قرنها همچنان جالب هست. جامی (قرن نهم هجری) در «هفت اورنگ» از طنز برای بیان آموزههای عرفانی و اخلاقی استفاده کرده هست و...
ویژگیها و کارکرد طنز در ادبیات کهن
طنز در آثار کهن بیشتر هدف آموزشی و اصلاحی دارای بود تا خنداندنِ صرف؛ یعنی زبانِ نقد اجتماعی و ریاورزی قرار دارای بود. در عین حال در زمانهای که شاهان مالک جان و مال و ناموس مردمان بودند و به طرفه العینی امکان داردستند دودمان شاعران را به باد دهند، ادیبان و شاعران برای در امان ماندن از خشم شاهان و صاحبان قدرت، طنز را در قالب تمثیل، کنایه و استعاره بیان میکردند.
در این آثار هم امکان دارد طنز را دید و هم هجو را، اما گوشه ذهنمان داشته باشیم که تفاوت بنیادین طنز با هجو در نیت و غایت آن هست: طنز برای اصلاح و بیدارسازی و آگاه کردن جامعه هست، در حالی که هجو معمولاً جنبه شخصی و تخریبی دارد.
کوتاه سخن اینکه از «بز و درخت آسوریک» گرفته تا روزگار معاصر، طنز در شعر فارسی مسیر تکاملی طی کرده هست: از طنازی تمثیلی و دینی به طنز اجتماعی و سیاسیِ خلاق، و همین پیوستگی باعث شده طنز یکی از پایدارترین و پویاترین عناصر در سنت ادبی ایران باشد.
دیدگاهها