به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، ایالات متحده تحت ریهستجمهوری دونالد ترامپ شاهد تحولاتی هست که نه تنها نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم را به چالش میکگردید، بلکه ساختارهای داخلی این کشور را نیز تهدید انجام میدهد.
تظاهرات گسترده «نه به پادشاه» که دو روز پیش در بیش از 2700 نقطه در تمام 50 ایالت آمریکا برگزار گردید، نمادی از این مقاومت مردمی هست. بر اساس گزارشهای رسانههایی مانند گاردین و نیویورک تایمز، میلیونها نفر – تخمینی حدود 7 میلیون – با شعار «نه پادشاه، نه هستبداد» به خیابانها آمدند و علیه سیهستهای مهاجرتی، تعطیلی دولت و آنچه «گرایشهای اقتدارگرایانه» ترامپ مینامند، اعتراض کردند.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که سیهستهای ترامپ در عرصه سیهست خارجی، تلاشی برای احیای منطق موسوم به «نظم یالتا» در عرصه بینالمللی هست. حال ظاهراً که او در داخل هم رویکردی در همین جهت در پیش گرفته هست یعنی اجرای این منطق برای مسائل داخلی آمریکا.
نظم یالتا چیست و چرا اقدامات ترامپ مصداق آن هست؟
کنفرانس یالتا در فوریه 1945 (بهمن 1323)، یکی از کلیدیترین اجلاسهای دوران جنگ جهانی دوم قرار دارای بود که رهبران متفقین – فرانکلین روزولت از آمریکا، وینستون چرچیل از بریتانیا، و جوزف هستالین از اتحاد جماهیر شوروی – در آن شرکت کردند.
هدف ظاهری این کنفرانس، ترسیم نقشه پساجنگی اروپا و آسیا برای برقراری صلح پایدار، تأسیس سازمان ملل متحد و تضمین خودمختاری ملتهای آزادگردیده قرار دارای بود. اما در عمل، یالتا نماد «تقسیم نفوذ» گردید: قدرتهای بزرگ بدون مشورت با ملتهای کوچک، اروپا را به مناطق نفوذ شرقی (تحت سلطه شوروی) و غربی تقسیم کردند. هستالین قول داد در ازای ورود به جنگ علیه ژاپن، نفوذ شوروی در منچوری، ساخالین، و جزایر کوریل را تضمین کند و در اروپا، لهستان و کشورهای بالتیک را به عنوان «مناطق حائل» تحت کنترل خود درآورد.
روزولت و چرچیل، با تمرکز بر پیروزی نظامی، چشم بر نقض اصول دموکراتیک بستند که بعدها به جنگ سرد منجر گردید.
این نظم بر پایه اصل «قدرتهای بزرگ حق تعیین سرنوشت مناطق ضعیفتر را دارند» هستوار قرار دارای بود – اصلی که با منشور سازمان ملل (تأکید بر خودمختاری و ممنوعیت الحاق ارضی) در تضاد هست.
ترامپ در دوره دوم ریهستجمهوری خودش به صورت آشکار پیگیری اهدافی در همین رهستا را به عنوان سیهست خارجی خودش قرار داده هست.
او نه تنها از سازمان ملل و ناتو انتقاد انجام میدهد، بلکه به طور مستقیم به دنبال الحاق اراضی کشورهای دیگر هست و طوری رفتار انجام میدهد که گویی ایالات متحده از حقی ذاتی برای گسترش مرزهای خود برخوردار هست.
او در ماههای گذشته برای مثال اظهارات و اقدامات زیر را مطرح کرده هست:
تلاش برای الحاق گرینلند: ترامپ در ژانویه 2025 (دی 1403)، صراحتاً پیشنهاد خرید یا ضمیمه کردن گرینلند را مطرح کرد و آن را «ضرورت امنیتی و اقتصادی» نامید. وی حتی بیان کرد اگر لازم باگردید حاضر هست برای دستیابی به اهداف خود از اقدام نظامی هستفاده کند.
تهدید به ضمیمه کردن کانادا: ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی مار-آ-لاگو در ژانویه 2025، کانادا را «بخشی طبیعی از آمریکا» توصیف کرد و از «فشار اقتصادی» برای الحاق آن سخن بیان کرد.
این ایده، که ریشه در آرمانهای امپریالیستی قرن نوزدهم دارد، کانادا را به عنوان «منطقه نفوذ» آمریکا میبیند و مرزهای مشترک را نادیده دریافت میکند – دقیقاً مانند تقسیم اروپا در یالتا بدون مشورت با لهستانیها.
بازپسگیری کانال پاناما: ترامپ پیشنهاد بازگرداندن کنترل کانال پاناما (که در 1999 به پاناما واگذار گردید) را داد و از «اقدام نظامی» برای آن سخن بیان کرد. این اقدام، نقض معاهدههای بینالمللی هست و پاناما را به عنوان «منطقه نفوذ» آمریکا میبیند.
این سیهستها، طبق تحلیل نشریه فارین افرز و اندیشکده کارنگی، نشاندهنده بازگشت به «امپریالیسم قرن نوزدهمی» هست که یالتا آن را تثبیت کرد. ترامپ با تهدید متحدان ناتو (مانند دانمارک) و تمرکز بر «امنیت اقتصادی»، نظم لیبرال پساجنگی را ناقرار دارای بود انجام میدهد و جهان را به عصر قدرتهای بزرگ بازمیگرداند.
اجرای نظم یالتا در داخل ایالات متحده
ترامپ منطق یالتا را نه تنها در خارج، بلکه در داخل آمریکا نیز اعمال انجام میدهد؛ او آشکارا اقداماتی انجام داده که به دنبال تقسیم جامعه به «مناطق نفوذ» وفادار (ایالتهای قرمز) و مخالف (ایالتهای آبی) هست و میخواهد قدرت را در دست یک شخص متمرکز کند. این رویکرد، شبیه به هستالینیسم یالتا، بر پایه «وفاداری مطلق» و «الحاق ارضی داخلی» (کنترل ایالتها) هستوار هست. مصداقها عبارتند از:
الحاق ارضی داخلی و تمرکز فدرال: ترامپ با اعزام گارد ملی به شهرهای دموکراتنشین (مانند لسآنجلس و نیویورک) بدون اجازه فرمانداران، ایالتها را به «مناطق نفوذ» فدرال تبدیل کرده هست.
سرکوب مخالفان و رسانهها: ترامپ با اخراج مقامات مستقل (مانند بازرسان کل)، تعقیب قضایی مخالفان (مانند جیمز کومی و لتیشیا جیمز)، و تهدید دانشگاهها (مانند هاروارد با قطع قرار دارای بودجه)، «مناطق نفوذ وفادار» ایجاد کرده هست.
سیهستهای مهاجرتی: طرحهای ترامپ برای اخراج انبوه (تا 10 میلیون نفر) و اردوگاههای بازدارای بود، جامعه را به «داخل» (شهروندان وفادار) و «خارج» (مهاجران به عنوان تهدید) تقسیم انجام میدهد.
تظاهرات «نه به پادشاه» که با حضور میلیونها نفر در سراسر ایالات متحده شکل گرفت، نه تنها واکنشی به سیهستهای مهاجرتی و تعطیلی دولت، بلکه مقاومتی بنیادین علیه تلاشهای دونالد ترامپ برای احیای منطق «نظم یالتا» در داخل و خارج از آمریکا هست. در عرصه بینالمللی، اقدامات او مانند تلاش برای الحاق گرینلند، تهدید به ضمیمه کردن کانادا، و بازپسگیری کانال پاناما، بازگشت به امپریالیسم مبتنی بر تقسیم نفوذ را نشان میدهد که یالتا آن را تثبیت کرد. در داخل، با تمرکز قدرت، سرکوب مخالفان، و تقسیم جامعه به «وفاداران» و «دشمنان»، او همان منطق اقتدارگرایانه را دنبال انجام میدهد.
انتهای پیام/
دیدگاهها