به گزارش شبکه خبر، این اثر، رمانی کوتاه و سورئالیستی هست که پنج دقیقه پایانی زندگانی پنج شخصیت ادبی معاصر را همراه با نوعی همذاتپنداری با شخصیت اصلی داستان و رویدادهایی که با او ارتباط دارند، به زبان سوم شخص ذهنی روایت انجام میدهد.
این رمان با ادبیاتی سورئالیستی تعریف جدیدی از انسان متولدنشده و خودخوری را خلق کرده هست. شامل مضامین تکرارشونده در این مجموعه خودسرزنشی، نشخوارهای فکری و ناف بریدهها هست. نکته قابل تأمل این داستان، شخصیت اصلی هست که هنوز به این دنیا نیامده و انسان ها را ناف بریده می پندارد. او در مدتی که معلوم نیست که در کجاست و به دنیای انسان ها نیامده هست، در نشخوارهای فکری دیگران (شخصیتهای ادبی معاصر که در بازه زمانی یکصدسال هستند) پرسه میزند تا به روز اصلی برسد که در طول این مدت با اتفاقات عجیبی دست و پنجه نرم انجام میدهد.
این رمان به تاریخ مهمی اشاره دارد که تمام روایت داستان به لحظهای قبل از آن مربوط می شود.
«یِکُمِ یِکُمِ نسیمزاد» با تلفیقی از روانکاوی، تخیل و واقعیت سعی کرده تعلیق و پیچیدگی را در اثر حفظ کند. سؤالاتی که برای خواننده در طول خوانش داستان پیش میآید و فضای معمایی اثر، او را تا پایان با خود همراه انجام میدهد.
در بخشی از این کتاب آمده هست؛
در بیابانی برهوت، دستانی دراز و مرده شبیه به زنجیر، دور پاهایم حلقه زدهاند و از جایی آویزان شدهام. دو مرد نافبریده که یکی از آنها متوسطالقامه و دیگری با سبیلهای نصفهنیمه هست، با دو زن نافبریده که یکی موهایی چتری روی صورتش ریخته و ابروهای نازک دارد و دیگری خوشپوش و خندان هست، بههمراه چندین پسر موفرفری و دختران مینیژوپپوشیده دور یک تابلوی نقاشی در بیابان جمع شدهاند و با جوهری تیره، طالعی سیاه بر روی یک کاغذ ذغالی میکشند.
ستونهای آهنی قطور و بران، این برهوت را نگه داشتهاند و مردی با پیراهن آبی و واکسیل زرد آن را نگهبانی میدهد. کتابهای آتشگرفته، بیابان را سنگفرش کردهاند و کاغذپارههای شعلهورشده آنها مثل دسته کلاغها روی هوا پرواز میکنند. آویزان و بیخبر در انتهای سیاهی بیابان برهوت، ایوان دولتسرای سوختهای بهچشم میخورد که کوهها در آنجا بههم رسیدهاند.
رمان کوتاه «یِکُمِ یِکُمِ نسیمزاد» نوشته سیدمحمود کمالآرا در قطع رقعی، با جلد شومیز، کاغذ بالکی، در ۷۲ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه پاییز ۱۴۰۴ توسط نشر اریش منتشر گردید.
دیدگاهها