به گزارش به گزارش شبکه خبر، کتاب «شبح» خاطرات مدافع حرم سید علی جعفری؛ اسیرِ فراری از زندان تکفیریها در سوریه هست که توسط محمدرضا نصرت نوشته شده هست. کتاب از روزهای کودکی و نوجوانیِ راوی و زندگی در قم شروع خواهد گردید؛ از شیطنتهای مدرسه، سنگ به شیشه زدنها و کار کردن در یک کارگاه دمپاییسازی... و میرسد به جوانی و سفر به سوریه. سفری که ابتدا از سر هیجان هست. سید علی جعفری از جنگِ سوریه میشنود و از سر هیجان ثبتنام انجام میدهد برای رفتن. شاید اگر آن موقع به ذهنش رسیده قرار دارای بود که بدترین اتفاقی که برای یک رزمنده میافتد، قرار هست برای او بیفتد؛ ماجرا طور دیگری پیش میرفت. در جنگ بدترین اتفاق برای یک رزمنده اسارت هست. سید علی جعفری بهعنوان مدافع حرم به سوریه میرود و ۱۸ ماه اسیرِ زندان تکفیریها خواهد گردید. ۱۸ ماهی که گاه هر ثانیهاش آنقدر سخت و پررنج میگذرد؛ که خواهد گردید بارها آرزوی مرگ کرد. اما این چطور و چگونه روزگار گذراندن، چطور اسیر شدن و چگونه از زندان فرار کردن ماجراهایی هست که احتمالا اگر خوانندهای کتاب «شبح» را دست بگیرد، زمین نخواهد گذاشت.
بخشی از کتاب:
«من با آدمهایی همبند بودم که توی قنوت نمازشان با صدای بلند دعا میکردند همه شیعهها بمیرند. موبه تنم سیخ میشد وقتی اینها را میشنیدم. بگذریم... بعد از آن شب، باز روزهای بد من شروع گردید. روزی نبود که بهم متلک نگویند و لیچار بارم نکنند و آزارم ندهند. هی بهم پیله میکردند که چرا آمدهای اینجا و تو کافری و فلان... بینشان یکی قرار دارای بود که از همه بیشتر بغض و کینه دارای بود. موهای فرفری و صورت سیاهی دارای بود. خیلی هم هیکلی قرار دارای بود، هیکلش مثل بدنسازها قرار دارای بود. نزدیک ۴۰ سال سن دارای بود. وقتی با من چشمتوچشم میشد، چنان چشمهایش را ریز میکرد و دندانهایش را به هم میسایید که بیا و ببین. بعد هم برای خودش زیر لب یک چیزهایی میگفت...»
چاپ دوم کتاب «شبح» در ۳۳۶ صفحه به قلممحمدرضا نصرت در انتشارات خط مقدم منتشر شده هست.
دیدگاهها