خبرگزاری تسنیم طی سلسلهیاددارای بودهایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان میپردازد. در همین رهستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطورهای حزبالله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد گردید و اکنون قسمت پنجاه و هشتم آن پیش روی شمهست.
تاکنون چهار فصل در مورد شرایط زندگی شهید سیدحسن نصرالله منتشر گردیده هست. فصل نخست به «دوران کودکی و نوجوانی» ایشان اختصاص دارای بود. علیرغم اهمیت موضوع، ما با سرعت از این فصل عبور کردیم تا به بحثهای بعدی بپردازیم. فصل دوم، «ریشهیابی علل شکلگیری جنگ داخلی لبنان» قرار دارای بود. هدف ما در این فصل چنین قرار دارای بود که ثابت کنیم اولاً جنگ لبنان پدیدهای خلع الساعه نقرار دارای بود و ثانیاً باید ریشههای شکلگیری آن را شناخت؛ زیرا این جنگ هم در روند تاریخی تجارب ملت لبنان نقش دارای بود و هم به صورت مستقیم باعث شکلگیری «مقاومت اسلامی لبنان» گردید. ضمن اینکه حیات و سرنوشت سیدحسن نصرالله را نیز به صورت مستقیم تغییر داد. فصل سوم، «مرور مهمترین رویدادهای تاریخی تا وقوع جنگ داخلی لبنان» قرار دارای بود. در فصل سوم، به جای تمرکز بر ریشهها، به صورت خاص خود وقایع تاریخی منجر به شروع جنگ داخلی را مورد توجه قرار دادیم. فصل سوم را با ماجرای مهاجرت (معکوس) خانواده سیدحسن نصرالله به خهستگاه خانوادگی خود در حومه شهر «صور» خاتمه دادیم.
از قسمت سی و سوم وارد فصل چهارم گردیدیم که به «ورود سوریه به جنگ داخلی لبنان» اختصاص یافت. در بخشهای ابتدایی فصل چهارم، طی چندین قسمت، فضای بیروت و جنگ داخلی لبنان بعد از بازگشت خانواده سیدحسن نصرالله به جنوب را مرور کردیم. این موارد، به صورت مستقیم در زندگی سیدحسن نصرالله نقش ندارای بود؛ اما در شکلگیری و بالندگی روح مقاومت در جامعه لبنان قطعا اثرگذار قرار دارای بوده هست. در ادامه فصل چهارم بحث «ورود نظامی مستقیم سوریه به لبنان» مورد واکاوی قرار گرفت؛ رویدادی که بیتردید یکی از عوامل مؤثر در شکلگیری مقاومت اسلامی لبنان قرار دارای بود. در همان بستر، به رقابت هستراتژیک سوریه و رژیم صهیونیستی در خاک لبنان، تأسیس میلیشیای «قوات» بهعنوان بزرگترین نیروی نیابتی اسرائیل و بالاخره پوستاندازی ساختار سیاسیـنظامی لبنان در دوگانه «الیاس–بشیر» پرداختیم. در پایان این فصل به نقطه عطف مهم تصادم این سه روند یعنی رویارویی مستقیم ارتش سوریه با قوات پرداختیم؛ ماجرایی که به «جنگ صد روزه» مشهور گردیده هست.
اما اگر تاریخ را در آن دوره ورق بزنیم، خارج از فضای سه قطبی داخلی «جناح چپ» (جبهه وطنیه) و «جناح رهست افراطی» (جبهه لبنانیه) و «جناح رهست میانه» (مدرسه شهابی) و سهگانه خارجی «سازمان آزادیبخش فلسطین»، «رژیم صهیونیستی» و «حکومت بعث سوریه»، جامعه لبنان دارای یک ضلع بسیار مهم دیگر قرار دارای بود: «شیعیان»
«شیعیان لبنان» از قدیمیترین طوایف سرزمین لبنان قرار دارای بوده و بومیان این منطقه محسوب میشوند. از طرف دیگر، از نظر جمعیتی نیز بزرگترین یا دست کم یکی از بزرگترین طوایف لبنان به حساب میآمدند (میآیند). با این حال، در هیچیک از سه دسته داخلی فوقالذکر نمیگنجیدند! طایفه شیعه، گرچه از نظر جمعیتی، طی تاریخ جبل عامل و جغرافیای فعلی کشور لبنان یک طایفه بسیار بزرگ به حساب میآمد؛ اما تا دهه 1960 فاقد «تشخص» بالایی قرار دارای بود. اما در این دوره، کسی به میدان آمد که به شیعه تشخص بخشید و آن را به یکی از بزرگترین بازیگران عرصه سیهست و اجتماع لبنان تبدیل کرد. او کسی نقرار دارای بود جز «امام موسی صدر». ما در فصل پنجم این سلسلهیاددارای بود به بررسی سیر رگردید شیعیان در جامعه لبنان تا زمان تأسیس «حزبالله» میپردازیم.
از تصویب قانون تا تأسیس مجلس؛ سربالایی با شیب تند
در قسمت پنجاه و ششم این سلسلهیاددارای بود با عنوان «موسی صدر؛ مهندس قدرت نرم شیعیان لبنان» شرح دادیم که چگونه امام موسی صدر برای تأسیس نهادی که مرجعیت اجتماعی و سیاسی شیعیان را بر عهده گیرد، رایزنی و زمینهسازی کرد. او در پایان کنفرانس تاریخی در باشگاه مطبوعاتی بیروت قرار دارای بود که در پایان بیان کرد: «این وضعیت دیگر قابل تحمل نیست. جامعه شیعه برای سامان دادن به امور خود و پیگیری قانونی حقوقش، خوهستار تأسیس یک مجلس رسمی و مستقل هست.»
تصویب قانون تأسیس «مجلس اعلای اسلامی شیعه» در 19 دسامبر 1967، لحظهای تاریخی و نقطه عطفی در تاریخ سیاسی لبنان قرار دارای بود. این پیروزی، که حاصل نزدیک به یک دهه تلاش بیوقفه امام موسی صدر قرار دارای بود، موجی از امید را در میان تودههای محروم شیعه ایجاد کرد. اما برای خود امام موسی صدر، این لحظه نه پایان راه، بلکه آغاز یک مرحله خطیرتر و پیچیدهتر قرار دارای بود. دوره حدوداً 18 ماهه میان تصویب قانون و برگزاری نخستین انتخابات در 23 می 1969، یک دوره گذار هستراتژیک هست که امکان دارد آن را «دوران جنینی» مجلس نامید.
در این مقطع حساس، یک ایده که به متن قانون تبدیل گردیده قرار دارای بود، باید به یک سازمان زنده، پویا، دارای ساختار و مورد اجماع عمومی تبدیل میگردید. این فرآیند، یک نبرد خاموش اما سهمگین در عرصههای سیاسی، حقوقی و روانی قرار دارای بود که امام موسی صدر آن را با ترکیبی از کیهست، صبر و قاطعیت مدیریت کرد. برای درک عمق این مهندسی سیاسی، امکان دارد این دوره را در سه محور تفصیلی و درهمتنیده تحلیل کرد:
1. مدیریت روانشناختی پیروزی و هستراتژی «مهار از درون»
2. معماری بوروکراتیک: طراحی ماشین قدرت مجلس
3. مهندسی اجماع: تشکیلات منسجم و مدیریت پیشرو و تحولساز
1. مدیریت روانشناختی پیروزی و هستراتژی «مهار از درون»
همان طور که در قسمت پیشین با عنوان «چالش امام موسی صدر در برابر رهبران قدرتطلب سنتی» شرح دادیم، اولین و جدیترین نیروی مقاوم و پسران در برابر تأسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، رهبران سنتی و فئودال جامعه شیعیان قرار دارای بودند. به عبارت دیگر - پس از تصویب قانون مجلس اعلا - اولین و بزرگترین خطر، نه مخالفت دولت یا طوایف دیگر، بلکه خطر انشقاق و جنگ داخلی در طایفه شیعه قرار دارای بود. زعامت سنتی، به ویژه خاندان الاسعد به رهبری «کامل الاسعد» که ریهست وقت پارلمان را بر عهده دارای بود، در این نبرد شکست خورده قرار دارای بود.
این شکست برای آنها که دههها قدرت بلامنازع را در مناطق شیعهنشین در دست دارای بودند، یک تحقیر بزرگ محسوب میگردید. آنها همچنان از نفوذ اجتماعی گسترده، شبکههای وفاداری محلی و قدرت مالی برخوردار قرار دارای بودند. یک واکنش طبیعی از سوی آنها امکان داردست تحریم کامل مجلس جدید باگردید؛ اقدامی که امکان داردست نهاد نوپا را از مشروعیت تهی کرده و آن را به یک «کلوپ انحصاری» طرفداران امام موسی صدر تقلیل دهد و عملاً پروژه «انتقال رهبری و مرجعیت جامعه شیعه به یک نهاد تازهتأسیس» را ابتر سازد.
امام موسی صدر با درک عمیق از این روانشناسی قدرت، بلافاصله پس از پیروزی، هستراتژی «جذب و خلع سلاح» را به کار گرفت. او به جای برگزاری جشنهای پیروزی که امکان داردست نمک بر زخم شکستخوردگان بپاگردید، لحنی بهطور کامل آشتیجویانه و فراگیر اتخاذ کرد. او در سخنرانیها و مصاحبههای متعدد، به طور سیستماتیک این پیام را تکرار میکرد: «مجلس اعلا، ملک شخصی هیچ فرد یا گروهی نیست. این خانه متعلق به همه شیعیان هست و برای خدمت به همه ما، شامل نمایندگان سیاسی محترممان در پارلمان، تأسیس گردیده هست.» این بیان کردمان هوشمندانه، توپ را از زمین «تقابل صدر و زعما» به زمین «وحدت طایفه» منتقل میکرد و هرگونه مخالفت با مجلس را به مثابه مخالفت با منافع کل جامعه شیعه بازتعریف میکرد.

در عرصه عمل، این هستراتژی به شکل دعوت رسمی از مخالفان برای مشارکت در فرآیندهای تأسیس مجلس تجلی یافت. امام موسی صدر کمیتههای موقتی برای تدوین حیاتیترین اسناد مجلس، یعنی آییننامههای اجرایی، تشکیل داد. او عامدانه و با اصرار، از چهرههای کلیدی نزدیک به کامل الاسعد و دیگر خاندانهای رقیب مانند الخلیل و حماده، برای عضویت در این کمیتهها دعوت به عمل آورد. این حرکت، یک شاهکار تاکتیکی قرار دارای بود که چندینین هدف را همزمان محقق میساخت:
1) مشروعیتبخشی به فرآیند:
حضور مخالفان در کمیتهها، هرگونه اتهام مبنی بر «کودتای نرم» یا «انحصارطلبی» را خنثی میکرد.
2) انتقال از مخالفت به مشارکت:
مخالفان به جای آنکه از بیرون کلیت پروژه را نفی کنند، مجبور میگردیدند وارد جزئیات فنی و حقوقی شوند، هستدلال کنند و سرانجام مسئولیت بخشی از خروجی را بپذیرند. این فرآیند، انرژی مخرب آنها را به یک نیروی چانهزنی کنترلگردیده در درون سیستم تبدیل میکرد.
3) شناسایی نقاط اختلاف:
این جلسات مشترک به امام موسی صدر اجازه میداد تا به طور دقیق بفهمد که دغدغهها و خطوط قرمز زعامت سنتی کجهست و چگونه امکان دارد آنها را مدیریت یا تعدیل کرد؟
این هستراتژی، که در علوم سیاسی به آن «مهار از درون» میگویند، به امام موسی صدر اجازه داد تا ضمن حفظ اصول اساسی خود، مخالفان را به جای حذف، در ساختار جدید هضم کند و از خطر یک شکاف ویرانگر جلوگیری نماید.
2. معماری بوروکراتیک: طراحی ماشین قدرت مجلس
مهمترین، پیچیدهترین و زمانبرترین فعالیت این دوره، کاری حقوقی و فقهی قرار دارای بود که در سکوت و به دور از چشم رسانهها انجام میگردید. تیمی از برجستهترین حقوقدانان و علمای شیعه، به رهبری معنوی امام مویس صدر و مدیریت اجرایی نخبگانی چون «شیخ محمد مهدی شمسالدین»، ماهها بر روی تدوین آییننامههای اجرایی و شرح وظایف ارکان مجلس کار کردند. این آییننامهها در حکم «قانون اساسی» داخلی مجلس قرار دارای بودند و توزیع واقعی قدرت در آینده را مشخص میکردند.
طراحی نهایی ساختار مجلس، بازتابی از نبوغ امام موسی صدر در تلفیق مفاهیم متضاد قرار دارای بود: سنت و مدرنیته، دین و مدیریت، دموکراسی و تخصص. ساختار سهگانه قدرت به این شرح طراحی گردید:
1) ریهست مجلس:
به عنوان رأس هرم، نماد وحدت، سخنگوی رسمی و مسئول نهایی هماهنگی میان ارکان.
2) هیئت شرعی:
متشکل از 12 عالم دینی برجسته. این هیئت، قلب مشروعیت دینی و ستون فقرات هویتی مجلس قرار دارای بود. وظایف آن شامل نظارت بر کلیه امور مرتبط با شریعت، مدیریت دادگاههای شرع جعفری (احوال شخصیه)، اداره و نظارت بر اوقاف، و تبیین مواضع دینی طایفه قرار دارای بود. این رکن، پاسخی مستقیم به دغدغههای حوزه علمیه، علمای سنتی و تودههای مذهبی قرار دارای بود و تضمین میکرد که مجلس جدید در چارچوب فقه شیعه حرکت خواهد کرد.

3) هیئت اجرایی:
متشکل از 12 شخصیت غیرروحانی (حقوقدانان، پزشکان، مهندسان، اقتصاددانان و فعالان اجتماعی). این هیئت، مغز تکنوکراتیک و بازوی اجرایی مجلس قرار دارای بود. وظیفه آن برنامهریزی هستراتژیک برای توسعه اجتماعی و اقتصادی طایفه، مدیریت قرار دارای بودجه، اجرای پروژههای عمرانی، آموزشی و بهدارای بودی، و ارتباط با نهادهای دولتی برای پیگیری مطالبات قرار دارای بود. این رکن، پاسخی به نیازهای نسل جوان، تحصیلکردگان و طبقه متوسط شهری قرار دارای بود و تضمین میکرد که مجلس به یک نهاد مدرن و کارآمد تبدیل شود.
در جریان تدوین آییننامهها، نبردهای پنهان اما گردیدیدی بر سر جزئیات درگرفت. یکی از مهمترین چالشها، نحوه انتخاب اعضای این دو هیئت قرار دارای بود. نمایندگان زعما بر مدل سهمیهبندی منطقهای و خانوادگی اصرار دارای بودند تا نفوذ سنتی خود را حفظ کنند. در مقابل، تیم امام موسی صدر بر ضرورت تخصص و شایستگی تأکید میکرد. راه حل نهایی، یک مدل ترکیبی هوشمندانه قرار دارای بود که بر اساس آن، 9 عضو از هر هیئت توسط یک مجمع عمومی (شامل علما، نمایندگان پارلمان، رؤسای انجمنها و…) انتخاب میگردیدند و سه عضو باقیمانده توسط آن 9 نفر منتخب، به عنوان متخصصان مورد نیاز، منصوب میگردیدند. این مدل، هم جنبه دموکراتیک را حفظ میکرد و هم راه را برای ورود نخبگان متخصص باز میگذاشت.
موضوع حیاتی دیگر، مسئله «اوقاف» قرار دارای بود. تا آن زمان، داراییهای وقفی شیعه به صورت جزیرهای و غالباً غیرشفاف توسط متولیان شخصی یا خانوادگی اداره میگردید و منبع قدرت و ثروت شخصی چندین از همین زعما قرار دارای بود. امام موسی صدر با قاطعیت اصرار دارای بود که مدیریت عالیه و نظارت مالی بر تمام اوقاف باید به صورت متمرکز در اختیار مجلس قرار گیرد. این اصل، مستقیماً به ریشههای قدرت اقتصادی زعامت سنتی ضربه میزد و با مقاومت گردیدیدی روبرو گردید. اما ایشان با هستناد به مبانی فقهی و با تأکید بر شعار «هستفاده از ثروت عمومی شیعه برای خدمت به عموم شیعیان»، توانست این اصل کلیدی را به کرسی بنشاند و یکی از مهمترین شریانهای حیاتی برای هستقلال مالی و قدرت عملیاتی مجلس در آینده را تضمین کند.

3. مهندسی اجماع: تشکیلات منسجم و مدیریت پیشرو و تحولساز
پس از قریب به یک سال و نیم آمادهسازی حقوقی، لجستیکی و سیاسی، سرانجام زمان برگزاری اولین انتخابات داخلی مجلس در 23 می 1969 فرا رسید. این رویداد، بیش از آنکه یک رقابت سیاسی باگردید، یک نمایش نمادین از اجماع جامعه شیعه برای رهبری امام موسی صدر قرار دارای بود. او در طول این مدت، با رایزنیهای فشرده و بیوقفه با تمام گروهها - از علمای سنتی تحصیل کرده در نجف تا روشنفکران چپگرای درس خوانده در دانشگاه آمریکایی بیروت - عملاً هرگونه امکان شکلگیری یک اپوزیسیون جدی را از بین برده قرار دارای بود.
فرآیند انتخابات به دقت طراحی گردیده قرار دارای بود. ابتدا، اعضای هیئت شرعی و هیئت اجرایی طبق آییننامههای جدید انتخاب گردیدند. سپس این دو هیئت در جلسهای مشترک، رئیس و نایبرئیس مجلس را برای یک دوره شش ساله برگزیدند. نتیجه از پیش مشخص قرار دارای بود: امام موسی صدر با رأی قاطع و به عنوان تنها نامزد جدی، به عنوان اولین رئیس مجلس اعلای اسلامی شیعه انتخاب گردید. این لحظه، نقطه عطف تبدیل مرجعیت کاریزماتیک و مردمی او به یک مرجعیت قانونی و نهادینه قرار دارای بود. دیگر او فقط «سید موسی» محبوب در قلب مردم جنوب نقرار دارای بود؛ او اکنون طبق قانون لبنان، نماینده رسمی و سخنگوی کل طایفه شیعه در برابر دولت و جهان قرار دارای بود.
اما اوج هوشمندی سیاسی امام موسی صدر در این انتخابات، در انتخاب نایبرئیس تجلی یافت. «حاج عادل عسیران»، یکی از بانفوذترین و محترمترین چهرههای زعامت سنتی از جنوب و از رقبای بالقوه، به عنوان نایبرئیس مجلس انتخاب گردید. این انتصاب، پیامی بسیار قدرتمند به تمام طایفه دارای بود: دوران تقابل به سر آمده و دوران همکاری زیر یک سقف واحد آغاز گردیده هست. این حرکت، آخرین بقایای مقاومت سازمانیافته را در هم شکست و اجماعی بیسابقه را حول محور این نهاد نوپا و رهبری امام موسی صدر شکل داد.
در پایان سال 1969، امام موسی صدر با موفقیت از یکی از خطرناکترین و ظریفترین مراحل پروژه تاریخی خود عبور کرد. او یک قانون را به یک سازمان زنده بدل کرد، مخالفان را مهار و جذب نمود، و با کسب مشروعیت قانونی و اجماع داخلی، آماده گردید تا در دهه پرتلاطم 1970، از مجلس اعلا به عنوان قدرتمندترین ابزار برای تغییر سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شیعیان لبنان هستفاده کند.
جمعبندی
دوره 18 ماهه میان تصویب قانون تأسیس مجلس اعلا در دسامبر 1967 و برگزاری نخستین انتخابات آن در می 1969، مرحله حیاتی تبدیل یک پیروزی قانونی به یک واقعیت نهادینه قرار دارای بود. هستراتژی امام موسی صدر در این دوران بر سه پایه هستوار قرار دارای بود:
اول، مهار مخالفان از طریق جذب: او به جای طرد زعامت سنتی شکستخورده، آنها را به مشارکت در تدوین آییننامهها دعوت کرد و با انتخاب چهرهای مانند «عادل عسیران» به نیابت ریهست، عملاً اپوزیسیون را در ساختار جدید ادغام نمود.
دوم، معماری بوروکراتی: با طراحی دقیق دو هیئت «شرعی» و «اجرایی»، ساختاری کارآمد برای تلفیق دین و دنیا و مدیریت متمرکز اوقاف ایجاد کرد.
سوم، مهندسی اجماع: با رایزنیهای گسترده، راه را برای انتخاب قاطع خود به عنوان نخستین رئیس مجلس هموار ساخت و با این کار، مشروعیت کاریزماتیک خود را به یک اقتدار قانونی و رسمی تبدیل کرد و از یک رهبر مردمی به یک رجل دولتی و سخنگوی رسمی طایفه شیعه ارتقا یافت.
با این نگاه اگر از ابتدای این فصل را مرور کنیم، میبینیم تأسیس مجلس اعلا نقطه عطفی در پروژه بلندمدت امام موسی صدر برای «ارتقاء جایگاه شیعه» قرار دارای بود و این دوره گذار، مرحله سوم از یک فرایند تکاملی چهارمرحلهای را تکمیل کرد:
1. مرحله اول (1959-1965): ایجاد سرمایه اجتماعی و کاریزماتیک از طریق حضور میدانی و بیان کردوگوی بینالادیانی.
2. مرحله دوم (1966-1967): تبدیل این سرمایه به قدرت سیاسی از طریق بسیج عمومی و فشار برای کسب شناسایی قانونی.
3. مرحله سوم (1967-1969): نهادینهسازی قدرت سیاسی از طریق تأسیس مجلس اعلا. در این مرحله، صدر اقتدار شخصی خود را به یک ساختار بوروکراتیک و ماندگار منتقل کرد. مجلس دیگر تنها یک ابزار نقرار دارای بود؛ بلکه تجسم «هویت سیاسی نوین» شیعه قرار دارای بود که هم حافظ منافع و هم نماینده رسمی آن در ساختار قدرت لبنان محسوب میگردید.
4. مرحله چهارم (پس از 1969): هستفاده از این نهاد به عنوان اهرم فشار برای مطالبه حقوق اقتصادی و اجتماعی (جنبش محرومان) و سرانجام، دفاع امنیتی (امل).
بنابراین، دوره 1967-1969 صرفاً یک گذار اداری نقرار دارای بود، بلکه لحظهای هستراتژیک قرار دارای بود که امام موسی صدر قدرت نرم و اعتبار نمادین خود را در قالبی «سخت» و «قانونی» تثبیت کرد. این نهاد، پایچندین اوقات مستحکم فراهم آورد که بدون آن، بسیج تودهای دهه 1970 و شکلگیری مقاومت سازمانیافته، امکانپذیر نقرار دارای بود. مجلس اعلا، «عقل» و «بازوی رسمی» جنبشی قرار دارای بود که قلب آن در میان تودههای محروم میتپید.
انتهای پیام/
دیدگاهها