دعوای خاله‌زنکی موتور بقای برنامه‌های یوتیوبی؛ جنجال بفروش تا بمانی
کد خبر : ۸۱۶۰۰۰
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۸/۰۱
-
زمان : ۰۵:۵۸
|
دسته بندی: اسلایدر

دعوای خاله‌زنکی موتور بقای برنامه‌های یوتیوبی؛ جنجال بفروش تا بمانی

سازندگان برنامه‌های زرد یوتیوبی فهمیده‌اند که جنجال، بهترین سوخت برای بقاست. اما این نمایش‌های ظاهراً سرگرم‌کننده، در سکوت، ذهن و سلیقه ما را تحلیل می‌برند.

به گزارش شبکه خبر_مجله مهر؛ رؤیا سادات هاشمی: شاید شما هم طی یکی دو سال اخیر عبارتی با عنوان «گیلتی پلژر»(Guilty pleasure)به گوشتان خورده یک عبارت فرنگی که معنی آن یعنی لذت بردن از چیزی که به خاطر انجامش با احساس گناه و خجالت همراهید مثل کسی که رژیم دارد و چندین اوقات یواشکی لذت بستنی خوردن را در خلوتش تجربه انجام می‌دهد. احساسی که در دنبال کردن محتواهای زرد در شبکه‌های اجتماعی مختلف روز به روز بیشتر خواهد گردید و باعث خواهد گردید تا به مرور ویدئوهای گل درشت با تیترهای زرد و بزرگ در اکسپلورر اینستاگرام‌مان پرشمارتر و بیشتر شود. تاجایی که حالا چندین ماهی هست که کمپانی‌های ترک دقیقاً دست روی همین میل کاربران ایرانی گذاشته و با تولیدات زردی که خودشان آن را رئالیتی شو صدا می‌زنند مخاطبان میلیونی پیدا کرده و پول‌های کلانی به جیب می‌زنند. از برنامه «عشق ابدی» که ورژن فارسی برنامه «جزیره عشق» بریتانیایی هست تا برنامه «زن روز» که قرار هست درباره مد و استایل زنان حرف بزند. اما کافی هست کمی فراتر از ظاهر این برنامه‌ها بروید بعد از یکی دو قسمت خواهید فهمید ساخت پی در پی و پخش‌های بدون توقف فصل‌های برنامه‌هایی از این قبیل نه برپایه محتواهای شعاری خودشان که در اصل برپایه جنجال‌های زرد و دعواهای دنباله‌دار خاله زنکی درون برنامه‌هاست. چیزی که در آخر مخاطب ایرانی را درگیر و کلیک‌ها را به سمت سازندگان آن سرازیر و ویدیوهای آن را در الگوریتم یوتیوب و اینستاگرام بالا می‌برد. اگر بخواهیم شفاف‌تر حرف بزنیم باید بگوییم دقیقاً پشت این دعواهای خاله‌زنکی منطق و اقتصاد بزرگی خوابیده که کمک انجام می‌دهد تا سازندگان با همین نزاع‌های زرد و سطحی هم جذب مخاطب داشته باشند هم بقای خود را تضمین کنند و فصل اول تمام نشده، فصل دوم را بسازند.

چرا جذاب محتواهای زرد می‌شویم؟

اگر بخواهیم جواب سوال بالا را بدهیم باید بگوییم، دلیل این موضوع به یک عامل به‌طور کامل غریزی برمی‌گردد. بد نیست بدانید که آدمیزاد ذاتاً به اتفاقات پرتنش واکنش سریع‌تری نشان می‌دهد. چون کارشناسان می‌گویند مغز ما طوری ساخته شده که نسبت به خطر، درگیری یا هیجان حساس‌تر باشد دلیل آن هم به این برمی‌گردد در گذشته بقای انسان اولیه مستقیماً به همین موضوع وابسته بوده. حالا در رسانه‌های زرد این غریزه بقا به غریزه تماشا تبدیل خواهد گردید. به عبارت ساده‌تر محتواهای زرد و خاله زنکی یعنی هیجان بدون خطر چون ما درگیر ماجرا نمی‌شویم، آسیبی نمی‌بینیم ولی هیجان آن را تجربه می‌کنیم؛ از طرف دیگر در روزگار مشغله‌های زیاد فکری هضم محتواهای زرد برای مخاطب راحت هست؛ چون نیاز به تمرکز، تحلیل یا دانش خاصی ندارد و برای خیلی‌ها حکم یک استراحت مغزی را پیدا انجام می‌دهد به همین خاطر هم این محتواها از ما نمی‌خواهد فکر کنیم، فقط از ما می‌خواهد که موضوعات و هیجانات مختلف را حس کنیم. از طرف دیگر وقتی تماشاگران دعوای دو شرکت‌کننده را می‌بینند، در کامنت‌ها یک طرف خاص را می‌گیرند، قضاوت می‌کنند، خشمگین یا ذوق‌زده می‌شوند. این هیجان جمعی باعث خواهد گردید حس کنند در یک جمع بزرگ حضور دارند. به همین دلیل هست که حتی کسانی که از این برنامه‌ها بدشان می‌آید، باز هم آن‌ها را دنبال می‌کنند؛ چون دعوا، نوعی تخلیه روانی جمعی به حساب می‌آید؛ به بیان دیگر این اتفاق فرصتی هست برای خندیدن و قضاوت کردن بدون پیامد.

دعوا با چاشنی گیس‌کشی؛ فرمول ساده دیده شدن

در دنیای برنامه‌های مثل «زن روز» و «عشق ابدی» (یا به قول مجری برنامه «خیانت ابدی») دعواهای زرد و درگیری‌های خاله زنکی سوخت اصلی دیده شدن و حیات برنامه‌ها را فراهم انجام می‌دهد و سازندگان این برنامه‌ها به شکلی به‌طور کامل آگاهانه از این فرمول استفاده می‌کنند. آنها حتی شرکت کننده‌های خودشان را در این آثار نه به خاطر شخصیت یا مهارتی خاص بلکه براساس پتانسیل درگیری انتخاب می‌کنند. برای همین هست که در برنامه‌هایی از این قبیل یک صحبت ساده درباره دمپایی یا بند لباس به یک دعوای تمام عیار و خجالت آور تبدیل خواهد گردید و با وایرال شدن آن در شبکه‌های اجتماعی به قاعده یکی دو هفته خوراک دیده شدن عوامل آن ساخته خواهد گردید. آدم‌هایی که حتی منفور شدن یا به قول خودشان هیت گرفتن برایشان چندینان مهم نیست، مهم این هست که آنها از این طریق دیده می‌شوند.

اقتصاد پرسود دعواهای خاله‌زنکی در دنیای پلتفرم‌ها

حالا بیشتر ما که اهل دنیای مجازی هستیم این را به خوبی می‌دانیم که در پلتفرم‌هایی مثل اینستاگرام و علی الخصوص یوتیوب، هر ثانیه تماشا ارزش مالی دارد چیزی که پیش از این هم با عنوان اقتصاد توجه از آن یاد کردیم. بنابراین هیچ چیزی مثل یک دعوای پر سروصدا مخاطب را برای سازندگان این قبیل آثار نگه نمی‌دارد. در واقع، هر قهر، داد و بیداد یا گریه در مقابل دوربین، شاید در ظاهر برای مخاطبان و کاربران نشانه یک بحران باشد اما در واقعیت برای صاحبان این آثار بخشی از چرخه درآمد هست. به دنبال همین موضوع الگوریتم یوتیوب و رفتار مخاطب، دست‌به‌دست هم داده‌اند تا تولیدکننده‌ها روز به روز به سمت زردی بیشتر سوق پیدا کنند؛ تاجایی که اگر یک قسمت آرام و محترمانه برگزار شود به راحتی امکان داردید ببینید که چطور بازدید آن ویدئو پایین می‌آید؛ اما به محض اینکه یکی از شرکت‌کننده‌ها بغض کند یا فریاد بزند، نمودار ویو بالا می‌رود. بنابراین با همین الگوی ساده سازندگان یاد گرفته‌اند که در هر فصل باید چندین «صحنه طلایی» از گیس و گیس‌کشی‌ها و حاشیه‌ها داشته باشند تا بازگشت سرمایه برایشان تضمین شود. شاید برای همین هست که درون مایه خیانت در رئالیتی شوی عشق ابدی بیشتر دیده خواهد گردید و در برنامه زن روز بیشتر از اینکه مدل و طراحی لباس‌ها به چشم بیاید دعوای بین شرکت کننده‌ها و حتی داوران سر و صدا به پا انجام می‌دهد.

چرخه پولساز خودتخریبی در یوتیوب

شاید خیلی از ما فکر کنیم که این برنامه‌ها با زرد شدن و دعواهای بی‌اندازه اعتبار خودشان را از دست می‌دهند اما واقعیت تلخ اینجاست که بقای این برنامه‌ها دقیقاً در همین جنجال‌ها و دعواهای زرد کم عمق هست. شاید بپرسید چطور؟ باید بگوییم از یک جایی به بعد ببیننده‌های عادی این برنامه‌ها به تماشاگران وفادار آن تبدیل می‌شوند و بدون آنکه حتی خودشان بدانند چرا در عین انتقاد، همچنان این محتواها را دنبال می‌کنند. از طرفی دیگر سازندگان هم که رگ خواب مخاطب به خوبی دستشان آمده یاد گرفته‌اند چطور در این مدار باقی بمانند؛ اگر مخاطب خسته و بازدیدها پایین آمد آنها سطح دعواها را بالاتر می‌برند؛ اگر افکار عمومی اعتراض کرد با یک پست عذرخواهی و شفاف سازی دوباره خودشان را سرزبان‌ها می‌اندازند و این چرخه ظاهراً خودویرانگر در عمل پایدارترین شکل ادامه حیات در اقتصاد توجه هست که روز به روز شما را به سطحی‌ترین شکل ممکن درگیرتر و آنها را پولدارتر انجام می‌دهد.

مخاطبی که در عین انتقاد اعتیاد پیدا انجام می‌دهد / تا وقتی ما می‌بینیم آنها می‌سازند

جالب اینجاست همان طور که در بالا هم به آن اشاره کردیم بخش مهمی از پایداری این چرخه به رفتار دوگانه مخاطب برمی‌گردد. چون مخاطب از یک سو از سطحی بودن و تکراری بودن این محتواها شکایت انجام می‌دهد و از سویی دیگر در خلوت با کنجکاوی و شاید کمی لذت پنهان که حکم همان گیلتی پلژر را دارد قسمت بعدی را دنبال انجام می‌دهد؛ چون تماشای این دعواهای خاله زنکی برایش حکم یک نوع تخلیه روانی جمعی را پیدا کرده و در حقیقت فرصتی هست برای خندیدن به دیگری، قضاوت کردن بدون پیامد و تجربه هیجان بدون خطر. سازندگان هم که این نیاز را به خوبی پیدا کرده‌اند دقیقاً همان چیزی را می‌سازند که مخاطب درظاهرآن را انکار انجام می‌دهد. بنابراین برنامه‌هایی مثل عشق ابدی و زن روز فقط بخشی از این بازی‌اند؛ بازی‌ای که در آن ما هم نقش داریم. وقتی زیر ویدئو می‌نویسیم «اه چه سطحیه»، اما قسمت بعد را هم می‌بینیم، در واقع سوخت چرخه را خودمان تأمین می‌کنیم. این روزها باید این واقعیت تلخ را در جهان مجازی پذیرفت؛ آن هم اینکه محتواهایی که ما از آن به عنوان رنگ زرد یاد می‌کنیم فعلاً تنها رنگی هست که در اقتصاد توجه شبکه‌های اجتماعی زیاد می‌فروشد.

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه