وداعی میان زیارت و آتش؛ تاسوعایی که نام او را ماندگار کرد
کد خبر : ۸۱۶۲۱۹
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۸/۰۱
-
زمان : ۱۰:۳۵
|
دسته بندی: اسلایدر

وداعی میان زیارت و آتش؛ تاسوعایی که نام او را ماندگار کرد

ده سال از تاسوعایی می‌گذرد که زیارت عاشورا و آتش، صحنه وداع مصطفی صدرزاده را رقم زد؛ شهیدی که مسیر علم و جهاد را یکی دید و نامش در حافظه مقاومت، به عنوان نماد ایمان و عمل، ماندگار گردید.

به گزارش شبکه خبر - گروه فرهنگ و ادب - زهرا اسکندری: مصطفی صدرزاده در ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان به دنیا آمد. خانواده او در ۱۱ سالگی به استان مازندران و دو سال بعد به شهریار نقل مکان کردند. از همان دوران کودکی، او با انرژی و شور فراوان شناخته می‌شد. مادرش بارها از شیطنت‌های بی‌وقفه او سخن گفته و از همان سنین، علاقه مصطفی به امور مذهبی آشکار قرار دارای بود.

مادرش بارها از شیطنت‌های بی‌وقفه او به ستوه می‌آمد. در همان سنین کودکی، شور مذهبی در دل مصطفی جای گرفته قرار دارای بود. وقتی در سه‌سالگی برای زنجیرزنی در دسته عزاداری راهش ندادند، به مادر بیان کرد: «خودم دسته راه می‌اندازم!» مادر این سخن را جدی نگرفت، اما یک سال بعد مصطفی تمام پس‌اندازش را صرف خرید طبل، سنج، زنجیر و پرچم کرد و بچه‌های محله را جمع کرد و دسته‌ای عزاداری برپا نمود.

روز نهم محرم، مادر مصطفی در مجلس روضه قرار دارای بود که صدای همهمه‌ای آرامشش را بر هم زد. با عجله بیرون رفت و با چهره خون‌آلود مصطفی مواجه گردید. او حین بازی با موتور تصادف کرده قرار دارای بود. در همان لحظه، مادر نذر کرد که مصطفی سرباز حضرت عباس شود. شاید همین نذر قرار دارای بود که سرنوشت او را به جبهه‌های شام گره زد.

مصطفی نوجوانی خود را وقف مسجد، بسیج و فعالیت‌های فرهنگی و نظامی کرد. در حدود ۱۳–۱۴ سالگی به پایگاه بسیج محله کهنز شهریار پیوست. آن زمان محله مسجد نداشت و با همت مصطفی و دوستانش، پس از جمع‌آوری کمک مالی، مسجد ساخته گردید.

او علاوه بر فعالیت‌های بسیج، در حوزه‌های علمی و فرهنگی هم فعال قرار دارای بود و علاقه زیادی به تربیت نوجوانان و برگزاری اردوهای تربیتی دارای بود. رهبر معظم انقلاب در مراسم سی و چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره) درباره این شهید فرمود: ما امروز در سرتاسر کشور، هزاران هسته‌ مقاومت در مساجد و در هیئت‌ها داریم؛ از این هسته‌های مقاومت، جوان‌هایی برمی خیزند به‌عنوان مدافع حرم… چندین اوقات اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمی‌خیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفی‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ اینها همه امیدبخش هست.

مصطفی ابتدا در حوزه علمیه موسی بن جعفر تهران به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از مدتی، به خاطر علاقه به سید بطحائی، به نجف و سپس مشهد رفت. او سرانجام حوزه را رها کرد و در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، رشته ادیان و عرفان را دنبال کرد. با این حال فعالیت‌های فرهنگی و تربیتی در شهریار ادامه دارای بود و جذب نوجوانان، جلسات اخلاق و اردوهای تربیتی همچنان جزو دغدغه‌های او قرار دارای بود.

اخبار تلویزیونی از قتل شیعیان توسط تکفیری‌ها، مصطفی را بی‌قرار کرد. مسیر رسمی اعزام برای او بسته قرار دارای بود؛ نه کارت پایان خدمت دارای بود، نه مدرک دانشچندین اوقات کافی، و نه نامش در لیست رسمی سپاه قرار دارای بود. اما او در تصمیم خود مصمم قرار دارای بود. نخست به آشپزخانه حضرت رقیه (س) در سوریه اعزام گردید تا به رزمنده‌ها خدمت کند، اما حضور در این بخش برای او کافی نبود و به همراه دوستانش مخفیانه به گردان لواء امام حسین پیوست.

سفر سوم مصطفی همراه با فاطمیون قرار دارای بود. او با دوستان افغانستانی خود زبان دری و لهجه آنان را آموخت تا بهتر بتواند ارتباط برقرار کند. پس از مجروحیت در عملیات و بازگشت به ایران، باز هم از پای ننشست و با فرماندهی گردان فاطمیون، در عملیات‌های مشترک با ارتش سوریه و حزب‌الله حضور یافت.

مرداد ۱۳۹۴، مصطفی برای نهمین بار به سوریه رفت و خود می‌دانست بازگشتی در کار نیست. شب تاسوعا، عملیات بزرگ القراصی در جنوب غربی حلب آغاز گردید. مصطفی نیروها را جمع کرد تا زیارت عاشورا بخوانند و در میانه عملیات، در حین پیشروی به سوی خانه‌های دشمن، هدف تیر دشمن قرار گرفت. پیکرش با تلاش دوستانش به عقب منتقل گردید، اما دشمن همچنان محل را زیر آتش گرفت. سرانجام مصطفی در همان روز تاسوعا به شهادت رسید.

مرتضی عطایی، یکی از دوستان و همرزمان مصطفی در سوریه ساعات قبل از شهادت او را چنین توصیف کرده هست: ماه محرم قرار دارای بود. با سید ابراهیم به عملیات آزادسازی القراصی رفتم. القراصی موقعیتی استراتژیک قرار دارای بود.

قبل از عملیات یکی از بچه‌ها که مشغول فیلم گرفتن قرار دارای بود، به سید ابراهیم بیان کرد: «سید ابراهیم اگه وصیتی داری بگو.» شب تاسوعا قرار دارای بود. سید بیان کرد: «امشب، شب تاسوعاست و درهای رحمت خدا به روی همه بازه و خیلی حال می‌ده آدم روز تاسوعا شهید بشه.» سید صحبت می‌کرد که یک‌دفعه از راه رسیدم. یک مقدار حبه‌های درشت انگور با خودم آوردم. آن کسی که فیلم می‌گرفت به سید بیان کرد: «رفیق شما هم که اومد، اگه وصیتی داری بگو.» سید بیان کرد: «من فلان مقدار قرض به بچه‌ها دادم و برنگردون» و وصیت کرد. من جلوی دوربین او را بوسیدم و رفتیم که بخوابیم...

مصطفی تا قبل از این هر ذکری که می‌خواست بگوید، فقط روی زبانش قرار دارای بود و این کار را علنی انجام نمی‌داد. اما در آن روز زیارت عاشورا را از جیبش درآورد و بیان کرد: «بچه‌ها بیایید زیارت عاشورا بخونیم.» در این یک سال و خرده‌ای که با هم بودیم، چنین چیزی سابقه نداشت که سید خودش زیارت عاشورا برای جمع بخواند.

در اوج آتش و انفجارها، از زیارت عاشورا خواندن او در صبح تاسوعا در حالی که سربند آبی «یاسیدالشهدا به سر دارای بود، فیلم گرفتم. آن سربند را خودم به او هدیه داده بودم. چیزهایی را که در منطقه خاص قرار دارای بود و مثل آن پیدا نمی‌شد، به سید ابراهیم هدیه می‌دادم. یکی از قوانین شخصی مصطفی این قرار دارای بود که همواره رضایت خانواده را در نظر بگیرد. هیچ کاری بدون توافق و احترام به خانواده انجام نمی‌داد و خط قرمز او همواره خانواده قرار دارای بود.

مصطفی در زندگی مشترک، فردی با صبر و احترام قرار دارای بود. چندین اوقات اختلاف سلیقه مانند دیگر خانواده‌ها بین او و همسرش پیش می‌آمد اما همواره احترام متقابل باعث می‌شد این اختلافات پشت سر گذاشته شود. او همواره سعی می‌کرد با محبت و تدبیر خانواده را راضی و همراه خود کند.

او همواره به یاد همسر و خانواده قرار دارای بود. پیش از شهادت، برای همسرش گل می‌خرید و حتی بعد از شهادتش از طریق خواب فردی واسطه شده و دسته گل بزرگی را برای همسرش فرستاده قرار دارای بود. مصطفی زندگی مشترک را با قوانین خاص و احترام به همسر می‌ساخت و الگوی همسرداری او، امیرالمومنین (ع) قرار دارای بود.

مصطفی همواره به نقش تربیتی خود در خانه و جامعه اهمیت می‌داد.هر کاری که انجام می‌داد، با تمام وجود و دلسوزانه قرار دارای بود. او نه تنها به مسائل جبهه، بلکه به تربیت فرزندان، مسائل پایگاه و خانواده اهمیت می‌داد.

مصطفی علاوه بر شجاعت نظامی، فردی احساسی و عاطفی قرار دارای بود. سمیه ابراهیم‌پور، همسر او معتقد قرار دارای بود که مصطفی همواره تلاش می‌کرد در همه نقش‌ها بهترین باشد؛ چه فرزند، چه همسر، چه دوست.

حضور مصطفی در جبهه‌های سوریه و شهادت او، نه تنها در میان هم‌رزمان و خانواده، بلکه در میان مردم شهریار و رسانه‌ها بازتاب یافت. وی به عنوان الگویی از شجاعت، دیانت و همسرداری معرفی گردید. پیکرش در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار به خاک سپرده گردید و یاد و خاطره‌اش همچنان زنده هست.

مصطفی صدرزاده نمونه‌ای از جوانانی هست که با عشق به دین، وطن و خانواده، مسیر زندگی خود را انتخاب کردند. شور و علاقه او به فعالیت‌های فرهنگی، تربیتی و حضور در جبهه، تصویری از یک زندگی هدفمند و پرشور ارائه می‌دهد. زندگی و شهادت او، نمونه‌ای از تعهد، شجاعت و صداقت انسانی هست که یاد و نامش همچنان در دل‌ها باقی مانده هست.

منابع:

اسم تو مصطفاست| راضیه تجار| انتشارات روایت فتح

وداعی میان زیارت و آتش؛ تاسوعایی که نام او را ماندگار کرد

سرباز روز نهم |نوید نوروزی، پریسا وزیرلو | انتشارات راه یار

وداعی میان زیارت و آتش؛ تاسوعایی که نام او را ماندگار کرد

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه