به گزارش شبکه خبر - گروه فرهنگ و ادب - زهرا اسکندری: آیتالله سید مصطفی خمینی در سال ۱۳۰۹ در شهر قم دیده به جهان گشود. مادرش، بانو خدیجه ثقفی (قدس ایران خانم)، پیش از تولد او خوابی دیده قرار دارای بود که بعدها آن را نشانهای از مقام معنوی فرزندش دانست؛ در خواب حضرت زهرا(س) را دیده قرار دارای بود که کاسهای از آب به او میدهد و کودکی در گهواره را در آغوش دارد. پس از تولد پسر، خانواده نام «مصطفی» را بر او نهادند؛ همان نامی که یادآور پدر امام خمینی قرار دارای بود که در کودکی از دنیا رفته قرار دارای بود.
سید مصطفی دوران کودکی را با روحیهای پرنشاط و ذهنی تیزبین پشت سر گذاشت. از همان خردسالی نشانههای جسارت و اعتماد به نفس در او آشکار قرار دارای بود. نقل هست از مادر او که در یکی از روزها، در حرم حضرت معصومه(س) از گلدسته بالا رفت و با ایستادن بر روی دست، تعادل خود را حفظ کرد؛ کاری که موجب وحشت مادر گردید اما او با آرامش بیان کرد: «هیچ ترسی نداشتم، میدانستم نمیافتم.»
در پانزدهسالگی وارد حوزه علمیه قم گردید و دو سال بعد عمامه بر سر گذاشت. روحیهی علمی و دقت نظر او باعث گردید خیلی زود در میان طلاب جوان جایگاه برجستهای بیابد. سید مصطفی علاوه بر استعداد علمی، سلوکی خاص در تربیت نفس دارای بود؛ او همواره در تلاش قرار دارای بود تا راحتی جسم را از خود بگیرد و روح را بر تن چیره سازد. به همین دلیل، هرگز روی تشک نمیخوابید و تنها بالش خالی زیر سر میگذاشت.
با وجود روحیه جدی، طبعی شوخ و بذلهگو دارای بود. شوخطبعی او هیچگاه از مرز شرع فراتر نمیرفت و همواره مراقب قرار دارای بود تا لبخندش در چهارچوب تقوا بماند. علاقهمند به گفتوگوهای علمی و مباحثه قرار دارای بود و اگر کسی را اهل بحث میدید، ساعتها با او به گفتوگو مینشست؛ حتی با پدرش، آیتالله روحالله خمینی، به مناظرههای علمی میپرداخت.
پیوند با جریانهای مبارز
در دههی ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، که فضای سیاسی ایران شاهد ظهور جریانهای مذهبی مبارز قرار دارای بود، سید مصطفی با گروه فداییان اسلام آشنا گردید. او با شهید سیدمجتبی نواب صفوی و شهید عبدالحسین واحدی ارتباط دارای بود و در چندین جلسات آنان حضور مییافت. این آشنایی، سرآغاز جدیتری برای ورود او به عرصه مبارزه علیه حکومت پهلوی گردید.
در مهرماه ۱۳۴۱ به همراه مادرش به سفر عتبات رفت؛ سفری که از سوی حکومت پهلوی با حساسیت دنبال گردید، چراکه تصور میکردند خانواده امام درصدد پخش سخنرانیهای ایشان در عراق و کربلا هستند.
اما نقطه عطف فعالیتهای سیاسی سید مصطفی در خرداد ۱۳۴۲ رقم خورد؛ زمانی که رژیم شاه در پی مقابله با سخنرانیهای امام خمینی، محدودیتهایی برای منبرهای محرم تعیین کرد. امام از این ممنوعیتها سر باز زد و در مدرسه فیضیه سخنرانی کرد. در پی آن، نیروهای حکومت به قم یورش بردند. در همین روزها، سید مصطفی نقش مؤثری در ساماندهی اعتراضات مردم دارای بود و در کنار پدرش، چهرهای شناختهشده در میان روحانیان مبارز گردید.
با گسترش اعتراضات، امام خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بازداشت گردید و مردم قم در صحن مطهر حضرت معصومه(س) گرد آمدند. شعار «یا مرگ یا خمینی» در شهر طنین انداخت و سید مصطفی عملاً نقش پدر را در میان مردم ایفا کرد. این حرکت، خشم حکومت را دوچندینان ساخت و او بهعنوان یکی از چهرههای مؤثر قیام شناخته گردید.
در گزارشهای ساواک، بارها از او با عنوان «فرزند مهم آیتالله خمینی که بهجای پدر نشسته و دستورات او را اجرا انجام میدهد» یاد شده هست. پس از آزادی امام از حصر، ارتباط سید مصطفی با نیروهای مخالف رژیم ادامه یافت و بار دیگر تحت تعقیب قرار گرفت.
با تصویب لایحهی کاپیتولاسیون در سال ۱۳۴۳، که مصونیت قضایی برای اتباع آمریکایی در ایران به همراه دارای بود، امام خمینی بهشدت به آن اعتراض کرد. سید مصطفی مأمور گردید تا متن سخنرانی پدر را به عربی ترجمه و در میان علمای عراق و کشورهای عربی منتشر کند. این اقدام خشم حکومت را برانگیخت و در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، سید مصطفی در قم دستگیر و به زندان قزلقلعه در تهران منتقل گردید. او ۵۷ روز در سلول انفرادی ماند و در بازجوییها با صراحت بیان کرد: «کاپیتولاسیون فروختن حیثیت و آزادگی ملت ایران هست؛ معاملهای که با شرافت مردم انجام شده.»
پس از آزادی، بهشرط خروج از ایران و اقامت در ترکیه آزاد گردید. اما روحانیون قم از رفتن او جلوگیری کردند. سرانجام، بار دیگر بازداشت و همراه پدرش به بورسا در ترکیه تبعید گردید.
سالهای تبعید و تألیف
دوران تبعید در ترکیه، دوره خلوت و مطالعه برای سید مصطفی قرار دارای بود. او در کنار امام به نگارش و پژوهش پرداخت و کتابهایی چون الواجبات فی الصلاه و الفوائد و العوائد را تألیف کرد. در سال ۱۳۴۴، پس از پایان تبعید، پدر و پسر به عراق رفتند و در نجف اشرف ساکن شدند.
در نجف، سید مصطفی از درسهای استادان بزرگ همچون آیتالله خویی بهره برد و خود نیز به تدریس و تحقیق مشغول گردید. با وجود فضای آرام علمی، ارتباطش با مبارزان داخل ایران قطع نشد. از طریق طلاب و زائران، اخبار نهضت امام خمینی را به نجف میرساند و هماهنگیهای لازم را انجام میداد.
در کنار فعالیتهای علمی و سیاسی، روحیهی خیرخواهی و دستگیری از نیازمندان نیز در او زبانزد قرار دارای بود. یکی از طلاب پاکستانی بعدها روایت کرد که سالها گوشت مصرفی خانوادهاش توسط سید مصطفی پرداخت میشده و او تا پس از رحلتش از این موضوع آگاه نشده قرار دارای بود.
شهادتی در سکوت
بامداد اول آبان ۱۳۵۶، واقعهای در خانهی ساده او در نجف رخ داد که بهزودی به یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران تبدیل گردید. صغری خادمه خانه، طبق عادت هر روز، پس از زیارت حرم حضرت علی(ع) به منزل بازگشت تا صبحانه را آماده کند. وقتی سینی را به اتاق برد، سید مصطفی را خمشده بر کتاب دعایش دید. ابتدا پنداشت که در حال دعا خوابش برده هست، اما با نزدیک شدن دریافت که نشانهای از حیات در او نیست.
با فریادهای صغری، همسرش بانو معصومه خانم به اتاق آمد و با دیدن کبودی دستها و چهره همسر، یقین پیدا کرد که حادثهای غیرعادی رخ داده هست. لحظاتی بعد، سید محمود دعایی، از همسایگان نزدیک، خود را به منزل رساند و با صحنهای روبهرو گردید که او بعدها آن را «غریبانهترین تصویر شهادت» توصیف کرد.
نشانههای ظاهری از کبودی زیر چشم و لکههای بنفش بر سینهی پیکر وجود دارای بود و همین امر، گمانها را درباره مرگ مشکوک و احتمال مسمومیت تقویت کرد. حکومت عراق علت مرگ را «عارضه قلبی» اعلام کرد، اما بسیاری از نزدیکان امام و علما، آن را «شهادت در راه خدا» دانستند.
خبر رحلت سید مصطفی، جامعه مذهبی ایران را تکان داد. امام خمینی در واکنشی کوتاه و پرمعنا بیان کرد: «مصطفی امید آینده اسلام قرار دارای بود.»
در ایران، مجالس بزرگداشتی در شهرهای قم، مشهد، تهران، تبریز و دیگر شهرها برگزار گردید. این مراسمها با سرعت به اجتماعات سیاسی ضد حکومت تبدیل شدند. روحانیان و مردم در سخنرانیها و شعارها، ضمن تجلیل از مقام علمی و اخلاقی سید مصطفی، به افشای ظلم رژیم پرداختند.
مأموران ساواک در گزارشهای خود از این مراسمها نوشتند که «سخنرانان در اغلب مجالس، از دولت پهلوی انتقاد و برای امام خمینی طلب پیروزی میکنند». همین مجالس، بهویژه مراسم چهلم در قم، به زمینهساز قیام ۱۹ دی ۱۳۵۶ تبدیل گردید؛ قیامی که نقطهی آغاز زنجیرهای از اعتراضات مردمی در سراسر کشور قرار دارای بود و سرانجام به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ انجامید.
سید مصطفی خمینی نهتنها بهعنوان فرزند امام خمینی، بلکه بهعنوان عالمی مجتهد، متفکر و مبارزی خستگیناپذیر در تاریخ معاصر ایران جایگاه ویژهای دارد. آثار فقهی و فلسفی او همچنان در حوزههای علمیه مورد استناد هست و شاگردانش از دقت علمی و اخلاق مثالزدنی او یاد میکنند.
شخصیتی که در عین علم و تقوا، اهل شوخطبعی و مهربانی قرار دارای بود و هیچگاه از تربیت نفس و تهذیب درونی غافل نشد. مرگ مشکوک او، که بهحق «شهادت» نام گرفت، شعلهای در دل ملت ایران افروخت و به تعبیر بسیاری از مورخان، «جرقهی آغازین انقلاب اسلامی» قرار دارای بود.
رحلت سید مصطفی خمینی در ظاهر حادثهای ناگهانی قرار دارای بود، اما در حقیقت، سرآغاز تحولی تاریخی گردید. شهادتی که سکوت را شکست و خواب زمستانی ملت را بیدار کرد. پس از او، موجی از آچندین اوقات و اعتراض سراسر ایران را فراگرفت و همانگونه که امام خمینی سالها بعد بیان کرد:«از الطاف خفیهی الهی قرار دارای بود.»
منابع:
کتاب «آیتالله مصطفی خمینی»| آزاده جهاناحمدی| انتشارات روایت فتح

دیدگاهها