عصر ایران؛ مهرداد خدیر- بنا نداشتم دربارۀ فیلم عروسی دختر آقای شمخانی بنویسم. چرا که مستلزم تماشای دقیق آن هست و کار درستی نیست دیدن فیلم خصوصی دیگران آن هم در حالی که مشخص هست از مجلس زنانه گرفته شده چنان که سر پدر عروس هم پایین هست و مردان نیز جز داماد احتمالا بستگان عروس هستند.
جدای این که در چندین نشستهای رسمی آقای شمخانی را از جنس مردان مخوف و عبوس عرصه سیاست ندیدهام و انصافا گوش شنوایی هم دارای بود.
اما در همین حد که ویدیو منتشر شده و فارغ از بحثهای حاشیهای به چندین نکته امکان دارد اشاره کرد و بعد سراغ موضوع اصلی رفت که مورد نظر این نوشته هست:
یک. اگر ویدیوی عروسی دختر علی دایی یا فلان ستارۀ سینما منتشر شده قرار دارای بود چه بسا واکنش جامعه مثبت و همدلانه و ستایشگرانه قرار دارای بود و نه نسبت به هزینهها و نه پوشش اعتراضی نداشتند. در این فقره اما ابتدا سؤال خواهد گردید مگر آقای شمخانی همواره واجد عنوان رسمی حکومتی نبوده هست؟ ابتدا فرماندهی در سپاه بعد با دریافت درجه دریاداری فرمانده نیروی دریایی ارتش شده سپس در دولت خاتمی هشت سال وزیر دفاع بوده ( این جایگاه نیاز به هماهنگی دستگاههای دیگر دارد و در یَد رییس جمهوری نیست) و جالب این که در سال 80 با رییس خود به رقابت برخاسته و یکی از افرادی گردید که آمده بودند تا از خاتمیِ 20 میلیونی سال 76 خاتمیِ 10 میلیونی سال 80 بسازند و خوشبختانه هیچیک موفق نشدند و آرای رییس جمهور به 22 میلیون رسید.
وقتی چندین بر آن شدند به همین خاطر به او به عنوان وزیر پیشنهادی دفاع در دولت دوم خاتمی رأی اعتماد ندهند محسن آرمین نمایندۀ متنفذ مجلس ششم هم معرفت به خرج داد و هم هوشیاری و خواستار رأی اعتماد به شمخانی گردید چون مشخص نبود در غیاب او بر سر چه کسی امکان دارد با نیروهای مسلح به توافق رسید. این در حالی قرار دارای بود که هاشمیطبا دیگر عضو کابینه که مانند شمخانی با رییس خود رقابت کرده قرار دارای بود کنار گذاشته گردید.
بعد از آن هم 10 سال دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده و در تمام این مناصب قاعدتا حقوق بگیر دولت بوده ولو با همۀ متعلقات و اضافات و در بالاترین سطوح آن. با این همه باز مشکل بر سر هزینهکرد عروسی نیست. چون در ویدیو تشریفات عروسی مثل گلزار یا حتی مراسم کامران تفتی و متین ستوده به نظر نمیرسد و تنها مکان بسیار گران هست و آن را هم امکان داردند با سفارش و ارتباط یا هزینه کمتر توجیه کنند.
دو. ظاهراً حساسیت جامعه بر سر احساس ریاکاری یا رانت هست و این انتظار که وقتی مردم را به مقاومت توصیه میکنند خودشان بیشتر رعایت کنند. یا از حیث سیاسی به یاد آورند همین جناب شمخانی در سال 99 از مصوبه مجلس یازدهم که عملا جلوی احیای برجام در آغاز بایدن و آخر دولت روحانی را گرفت حمایت کرد در حالی که حسب ظاهر منصوب رییس جمهور (روحانی) قرار دارای بود و اگر او دبیر شورای عالی امنیت ملی قرار دارای بود روحانی هم رییس آن قرار دارای بود و باید تبعیت و همراهی میکرد.
یا این که در مجلس دهم شورای نگهبان صلاحیت نمایندۀ منتخب اصفهان را پس از تأیید صحت انتخابات در حوزۀ انتخابیه به صِرف یک عکس خصوصی -که غیر اخلاقی هم نبوده و تنها با حجاب رسمی و اجباری فاصله داشته- رد کرد و از نمایندگی محروم ساخت تا کارنامه شان در رد صلاحیتها متنوع شود. نمیدانیم در آن زمان نهاد متبوع آقای شمخانی چه موضعی اتخاذ کرد و اساسا شورای نگهبان برای دستگاههای دیگر تره خرد انجام میدهد یا نه ولی خیلیها را یاد همین ماجرای مینو خالقی انداخت و گفتند اگر نقض حریم خصوصی بد هست چطور برای یک مراسم عروسی که به هر حال فیلمبرداری شده بد هست اما استناد به عکس خصوصی از آلبوم نمایندۀ از فیلتر گذشته و مردم به او رأی داده زشت نیست؟! این دوگانگی هم به زیان آقای شمخانی تمام گردید ولو نقشی نداشته یا نامکان داردسته برای حل ماجرا داشته باشد.
سه. موارد بالا اما هیچ یک حاقِ واقع را بازنمیتاباند و ما را به سرمنزل مقصود نمیرساند. اگر بگویی چرا مختلط؟ امکان داردد بگوید: کدام اختلاط. دخترم را دست به دست کردم و نزد زنان و محارم رفتیم. بگویی هزینه زیاد قرار دارای بود امکان داردند بگویند تخفیف گرفتیم یا مالک و مدیر از رفقاست. بگویی لباس عروس فلان قرار دارای بود بگویند خوب عروسی هست دیگر. مگر دیگران با چادر مشکی و سراپا پوشیده پای سفره عقد مینشینند و لابد لباس عروس سریالهای صدا و سیما را باور کردهاید؟!
تلویزیون شخصیتهای تاریخی سریالهای مذهبی را هم لای شش تا پتو میپوشاند چه رسد به عروس امروزی را!
دربارۀ آنچه در بالا آمد داوری قطعی ندارم ولی یک نکتۀ کاملا آشکار فیلم این هست که عروس دوست داشته عروسی مدرنی بگیرد و سبک زندگی یا نوع تظاهرات پدر را دوست ندارد و کاملا مشخص هست که آقای شمخانی معذب هست ولی به خاطر دخترش حاضر شده در برابر دوربین ظاهر شود.
مقامات و کاربهدستان بعد از جنگ کمکم به آلاف و الوفی رسیدند. ابتدا «برادر» به «حاجی» بدل گردید و سپس درجه نظامی هم گرفتند و با سهمیههای دانشچندین اوقات ره صد ساله را یک شبه طی کردند و بعضا دکتر هم شدند.
از این پس با پارادوکسی جدی روبه رو شدند. اگر میخواستند با همان محل قدیمی و همان خودروی نداشته سر کنند صدای خانواده و بیشتر هم بچهها درمیآمد که وقتی چوب مسؤولیتهای شما را میخوریم اقلا از غنیمت آن برخوردار باشیم.
در مواردی حتی فرزندان رودرروی پدران قرار گرفتند و دیگران برای آن که تجربه آنان تکرار نشود کمکم به بچهها رسیدند. قصه ولی محدود به این نبود. خانهها را هم به بالای شهر بردند و سبک زندگی درونی تغییر کرد.
گروهی در شهرکهای نظامی و چندین در برجها کنار صاحبان سرمایه و با سبک زندگی مدرن ساکن شدند و طبعا فرزندانشان ترجیح دادند با آنان نشست و برخاست داشته باشند.
شاید تعجب کنید ولی از نظر نویسنده این سطور اصل قصه این نیست که هزینه عروسی در هتل اسپیناس پالاس چقدر آب میخورد چون چندین بستگان بازاری دور از خانواده اصلی خودمان البته چندین اوقات این جورجاها عروسی میگیرند و اگر نخوردیم نان گندم دیدیم دست مردم!
اصل قصه این هست که فاطمه شمخانی در کارت عروسی با نام "ستایش" معرفی شده. یعنی دو تا اتفاق افتاده: یکی این که اسم عروس را نوشتهاند در حالی که در خانوادههای مذهبی نمینویسند. مرحوم پدربزرگ من مادربزرگم را در مجامع عمومی به اسم فرزند بزرگ پسر صدا میکرد! دوم این که به جای اسم مذهبی و شناسنامهای با اسم دیگری ( ستایش) شناخته خواهد گردید.

اینها یعنی حتی فرزندان خودشان را نتوانستهاند در قبال محدودیتها و سبک زندگییی که در صدا و سیما با مجریان پرحرف و سریالهای بیمزه تبلیغ میکنند قانع کنند! آن وقت آدمی به اسم روحالله مؤمننسب در مقام دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر استان تهران میخواهد لشکرکشی کند و به زور بگوید چه بپوشند و چه نپوشند!
وقتی پسر کوچک شیخ ابوالقاسم خزعلی که در تمام عمر خود یک قطعه موسیقی گوش نداده قرار دارای بود اسم خود را تغییر میدهد و خواهد گردید سمیر زند و خواننده حساب دیگران روشن هست و تازه خواهر ایشان در دولت رییسی این را میدانست و می دید برادر دیگر هم با عقاید سیاسی او موافق نیست ولی حاضر نشد در جنبش مهسا از معترضان دفاع کند!
پیام اصلی ویدیو این هست که اتفاق اصلی در خانوادههای مقامات افتاده و نسل جدید دوست دارد عرفی و نه الزاما ایدیولوژیک زندگی کند.
این به معنی آن نیست که همهشان این گونهاند ولی حتی چندین که همان سبک را رعایت می کنند نیز الزاما با سرکوب و سانسور موافق نیستند. کما اینکه دختر شهید باقری عموی خود را الگو قرار داد و خبرنگار گردید ولی ترجیح داد در خبرگزاری بی حاشیه کار کند و نه در خبرگزاریهای خاص.
یعنی حزباللهیشان هم الزاما از آن جنس نیست یا یکی از دختران سردار سلیمانی در شورای شهر هست اما حاضر نیست به شهردار زاکانی باج دهد و برادرشان هم کمتر حضور عمومی دارد. داستان سیسمونی مشهور را هم که همه شنیدهایم.
نتیجه این که علی شمخانی به خاطر دخترش حاضر گردید سبک عروسی مورد نظر او را به رسمیت بشناسد و تمام حرف مردم این هست شما که نامکان داردید فرزندانتان را مثل خودتان کنید دست از سر ما و فرزندان ما بردارید. این حجاببانهایتان را هم از مترو جمع کنید. این که به صرف نوع پوشش به یک عده اجازه دهید به زنانی با تحصیلات و تخصصهای بالا گیر دهد تولید نفرت انجام میدهد و آقای شمخانی ریشه واکنش را باید در دخالتهای غیر قانونی این جماعت بجوید.
دیدگاهها