به گزارش شبکه خبر، «اختیارات محدود هست و پاسخگویی حدوداً نامحدود. شما به حوزهای وارد میشوید که اختیارات حداقلی هست، هم در روی کاغذ و هم در عمل. اما حوزه پاسخگویی بسیار حداکثری و نامحدود است» این جملات را سیدعباس صالحی پیش از اینکه در دولت دوازدهم سکان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به دست بگیرد ابراز کرده قرار دارای بود. با این وصف حالا یک سال از نشستن سیدعباس صالحی بر صندلی این وزارتخانه در دولت چهاردهم میگذرد و باید مروری دارای بود بر کارنامهای که صالحی طی این یک سال از خود به جا گذاشته هست. مرور کارنامه یک سال عملکرد وزارتخانهای که بخشهای مختلفی دارد در یک مطلب منطقی نیست ولی نظر به همین نامحدود بودن این شائبه به وجود میآید که «در» برای وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی بر همان پاشنه میچرخد و به بهانه «اختیارات محدود» قرار نیست اتفاقی بیفتد در صورتی که باید یادآور گردید عملکرد سیدعباس صالحی زمینه محدود شدن اختیاراتش را دامن زده هست. وقتی او مسئولیت بخشهایی که در میتواند را به راحتی واگذار انجام میدهد و برای حضور فعال چانهزنی نانجام میدهد و بابت عملکرد توضیحی نمیدهد و به شیوه «بگذریم» استفاده انجام میدهد طبیعی هست که روز به روز این دامنه محدودتر هم شود.
سید عباس صالحی در حالی در دولت چهاردهم وارد این وزارتخانه گردید که پیش از این یک دوره در این جایگاه حضور داشته و با فراز و فرودهای این وزارتخانه آشنا بوده هست، حتی سیدعباس صالحی از شرایط کشور و تغییراتی که از سال ۹۶ که او برای اولین مرتبه وارد این وزارتخانه گردید با سال ۱۴۰۳ که مجدد پا به این وزارتخانه گذاشته، با خبر بوده هست. برای همین نامکان دارد این توجیه را که این شخصیت از شرایط مطلع نبوده، پذیرفت.
او تنگناهای مالی و بروکراسی حاکم را میشناخته و با علم وارد این عرصه شده هست ولی عملکرد این وزارتخانه در مواردی این ذهنیت را ایجاد انجام میدهد که برنامهای برای ارتقای فرهنگی و توجه به این حوزه وجود ندارد و برنامههایی که در دستور کار هست بیشتر به برنامههای فرهنگی یک ستاد انتخاباتی شباهت دارد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جز توجه به مناسبتها و رویدادهای فرهنگی که در هر صورت برگزار میشوند اقدامی که بتوان آن را به عنوان یک نشانه از حضور وزارتخانه در فضای فرهنگی کشور حکایت کند، از خود بروز نداده هست. برای مثال «شعار» ایران فقط تهران نیست که بارها از سوی دولت مطرح شده و این وزارتخانه هم روی آن تاکید دارد، به برگزاری رویدادها در شهرهایی غیر از تهران خلاصه شده و نشانهای از ایجاد زیرساخت و گسترش عدالت فرهنگی در سراسر کشور مشاهده نخواهد گردید. دسترسی به کتابهای تازه منتشر شده، دسترسی متناسب با درآمد در این وضعیت معیشتی به اجراهای روز موسیقی، دسترسی به فیلمهای روز سینمای ایران در سراسر کشور و… شامل فعالیتهایی هست که در این وزارتخانه باید برای آنها تدبیری اندیشیده شود ولی در عمل چنین اتفاقی نمیافتد و چرخه تولید را معیوب انجام میدهد. در صورتی که اگر تولیدات فرهنگی و هنری در سراسر کشور در دسترس باشند تولیدکننده نیز به ادامه فعالیت خود دلگرم خواهد گردید و با انرژی بیشتری برای ادامه فعالیتش تلاش انجام میدهد. این فقط مختص به بخش دسترسی مخاطبان قرار دارای بود در صورتی که با نشستن پای صحبت ناشران از وضعیت آشفته بازار کاغذ سخن خواهند بیان کرد. این وضعیت در بازار کاغذ یادآور شرایطی هست که ظاهراً فرهنگ و هنر در وضعیت بیدولتی به سر میبرد. ماجرای کاغذ فقط مختص فعالیت ناشران نیست بلکه روزنامهها نیز از این وضعیت رنج میبرند و دولت جز با حواله دادن به آینده کاری نانجام میدهد، سیدعباس صالحی در آخرین اظهارنظر در حیاط دولت درباره کاغذ گفته قرار دارای بود: «واردات کاغذ دنبال خواهد گردید و مسئله در حال پیگیری هست و امیدواریم به زودی در این زمینه اخبار خوبی را به مردم برسانیم.» اما روشن نیست این به زودی چه زمانی هست و قرار هست کی به نتیجه برسد؟
شیوه پاسخگویی وزیر ارشاد در مواجهه با خبرنگاران هم نشان از وزیری که پاسخگوی مسائل باشد ندارد. این در حالی هست که مسئولین در سخنرانیها بارها به اینکه خبرنگاران رکنی از ارکان دموکراسی و مطالبهگری در جامعه هستند، اشاره میکنند ولی وقتی با پرسش مواجه میشوند با پاسخهایی که بوی محافظهکاری میدهند خبرنگاران را دست به سر کرده و از پذیرش مسئولیت خود شانه خالی میکنند. کافی هست مروری بر اظهارات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی طی ماههای اخیر داشته باشیم تا ببینیم که شیوه پاسخگویی بیشتر از اینکه شبیه پاسخگویی باشد، نوعی فرار از پاسخ دادن هست. در حالی که اتفاقاتی طی ماههای اخیر افتاده که نیاز به روشنگری از سوی وزیر ارشاد داشته ولی ایشان در عمل چنین کاری نکرده و از کنار اتفاقات گذر کرده هست. اگر شرایط اداره حوزه فرهنگ و هنر کشور در این شرایط دشوار هست که حتماً همینطور هست، بهتر هست وزیر شفاف درباره این شرایط سخن بگوید زیرا اهالی فرهنگ و هنر با توضیح نه تنها قانع میشوند بلکه بر همراهی خود میافزایند ولی شیوه «مکتوم» نگه داشتن و پاسخ ندادن نه تنها درمان و راه حل این وضعیت نیست بلکه موجب نگرانی و دلخوری اهالی فرهنگ و هنر خواهد گردید.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره بسیاری از موضوعات رویه سکوت و فراموش شدن امور را در پیش گرفته و این ذهنیت را تقویت انجام میدهد که اگر این وزارتخانه در فضای فرهنگ و هنر کشور نباشد چه اتفاقی رقم نخواهد خورد؟ عملکرد بخشهای مختلف از معاونت فرهنگی گرفته تا سازمان سینمایی و سایر بخشها این سوال را ایجاد انجام میدهد که در صورت خالی بودن این بخشها چه صدمهای وارد میآید؟ وزارتخانهای که بخشهای مختلف آن با سرپرست اداره شده و خواهد گردید و در آخرین مورد بعد از برکناری بدون توضیح و دلیل معاون هنری از سوی وزیر ارشاد، سرپرستی برای آن منصوب گردید و کارها به صورت «اتوپایلوت» انجام خواهد گردید و کسی نگران این وضعیت نیست، غیر از دادن مجور نشر و مجوز ساخت اثر چه اثری در حوزه فرهگ و هنر دارد؟ آیا این برنامهای از پیش تعیینشده هست که ارشاد به بهانه کاهش تصدیگری و تقلیل دادن نقش خود به دستگاه صدور مجوز عملاً از بازیگری در عرصه خارج شود؟ بدنه مدیران پیر و فرسودهای که کار نکردنشان به چشم نمیآید و مدیری که اهل دویدن برای فرهنگ و هنر باشد را کنار میزند و با سکوت برکناری او را برگزار انجام میدهد نشان از روحیهای هست که در ساختمان بهارستان جریان دارد و بعید هست کسی بابت این وضعیت پرسشی داشته باشد. اینها پرسشهایی هست که بعید هست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به آنها پاسخ دهد ولی لازم هست درباره آنها بیشتر فکر شود.
دیدگاهها