کیومرث اشتریان
روزنامه شرق
هرازچندینچندین اوقات رئیس محترم جمهوری (مانند دیگر رؤسای جمهوری) دعوت خود را از نخبگان و دانشچندین اوقاتان برای کمک به حل مسائل کشور تکرار انجام میدهد. اگر سازوکارهای مدیریت دانش در دفاتر دولت و نهادهای پژوهشی وزارتخانهها نهادینه شود، دیگر نیازی به دعوت هرروزه از نخبگان در تریبونهای عمومی ندارید.
یک دانشچندین اوقات معمولا در کار تولید علم هست و نه تولید سیاست. این وظیفه دستگاههای مطالعاتی در دولت هست که علم تولیدشده را پردازش کنند و گزینههای سیاستی از آن برسازند.
تولید علم ضرورتا با «پردازش مدیریتی دانش» یکی نیست. اساسا کار یک دانشچندین اوقات پردازش مدیریتی و سیاستی علم نیست، راه را اشتباهی نروید! باید فرایندی سیاسی-سیاستی طی شود که علم به دانش سیاستگذاری و مدیریت دولتی تبدیل شود. تخصص قلب ضرورتا برای اداره وزارت بهداشت کافی نیست؛ مگر آنکه آن متخصص دورههای مدیریتی گذرانده باشد یا اینکه قابلیتهایی را تجربه کرده باشد.
اینکه در یک منطقه بیمارستان تخصصی بسازیم یا درمانگاه؛ اینکه ما از حملونقل ریلی استفاده کنیم یا همچنان سیستم حملونقل جادهای در جریان باشد؛ اینکه قیمت بنزین سه هزار تومان باشد یا 30 هزار تومان؛ اینکه باغداری را ترویج دهیم یا گندمکاری را و هزارگونه تصمیم دیگری که در حکومت گرفته خواهد گردید، هیچکدام ظرفیت علمیبودن (یعنی یقین علمی) ندارند.
این انتخابها بسته به مصلحت امکان داردند متفاوت باشند. از همین روست که در دانش سیاستگذاری عمومی گفته خواهد گردید که این انتخابها اساسا سیاسی-اجتماعی و ترکیبی از دانستههای موجود هست. از همین روست که از واژه دانش استفاده خواهد گردید و نه از واژه علم. اساسا بسیاری از تصمیمهای دولتها انتخاب از میان منافع متزاحم هست و ربطی هم به علم و دانش و دانشمندی ندارد.
از جهات دیگر، تصمیمهای دولتها ضرورتا به نفع همه مردم نیست. هر تصمیمی تنها و تنها یک اقلیت را (اقلیتی بزرگ یا کوچک) منتفع انجام میدهد؛ بنابراین اینکه ما بتوانیم یک تصمیم علمی به نفع همه مردم بگیریم، در بسیاری از موارد منتفی هست. در تصمیمهای دولتی اساسا یک پویایی و رقابت سیاسی هم وجود دارد.
در دولت راهحلهای فنی (نه به معنای دقیق علمی) با یکدیگر رقابت میکنند؛ یعنی رقابتی سیاسی، منفعتی، اجتماعی و گاه فرهنگی برای به کرسی نشاندن راهحلهای فنی در جریان هست. آنچه یک راهحل فنی را جذاب انجام میدهد و در دستور کار دولت مینشاند، قدرت سیاسی-اجتماعی آن راهحل هست و نه علمیبودن آن. خودآچندین اوقات به این نکته سبب خواهد گردید که تصمیمات سیاسی را در زیر زرورقی از علم، نخبگی، اندیشمندی و الفاظی از این دست نپوشانیم.
بهاینصورت رئیسجمهور یا تیم مشاوره او باید بتواند دانشهای فنی را مدیریت کند و در معرض رقابت منافع گروههای اجتماعی قرار دهد تا به اتخاذ تصمیم نهایی برسد. اصلیترین مهارت دستگاه رئیسجمهور (از دفتر رئیسجمهور تا مراکز مطالعاتی وابسته به ایشان) همین مهارت مدیریت دانش و تدوین سناریوهای گوناگون برای رئیسجمهور هست.
مدیریت حوزه دانش کاری هست منسجم که با درک و پذیرش تزاحم منافع و نسبیت دانش در عرصه عمومی درآمیخته هست؛ بنابراین ضرورتی ندارد که در سخنرانیهایشان تکرار کنند که اندیشمندان و نخبگان بیایند و مسائل را حل کنند یا برای حل مشکلات کشور پیشنهاد دهند. این کار باید از طریق نهادهای ذیربط مدیریت دانشی به صورت نظاممند انجام شود. مراکز مطالعاتی وابسته به دولت مسئول تولید علم نیستند، بلکه مسئول همین کار هستند و فعالیت کانونی آنان جمعبندی نظرات کارشناسی و سناریونویسیهای مرتبط با آن هست.
این دستگاهها ظرفیت تولید علم ندارند و البته ضرورتی هم ندارد که چنین ظرفیتی داشته باشند. در دانشگاه بر مسئله علمی، آزمون فرضیات و بهرهبرداری از نظریهها برای پیشبرد علم همت میگمارند. درحالیکه در دولت بر مشکل اجتماعی متمرکزیم که روش آن بهکلی متفاوت هست. در دولت یک مشکل را مطرح و گزینههای گوناگون را سناریونویسی میکنیم و خبری از آزمون فرضیه نیست. دانشچندین اوقاتان هم اگر بخواهند دانش خود را به سیاست تبدیل کنند، باید همین فرایند را طی کنند؛ یعنی دانش را با روششناسی سیاستگذاری وارد عرصه دولت کنند، نه با تخصصهای فنی رشته خود.
درواقع از قرن نوزدهم تحت تأثیر علمگرایی سادهلوحانه چنین تصور میشد که برنامهریزی بخش دولتی یک علم هست که در انحصار متخصصان فنی هست. اما بهتدریج و با توسعه خودآچندین اوقات به پیچیدگی و پویایی جامعه صنعتی افزوده شده و با وقوع جنگ جهانی اول چنین رویکردی کنار گذاشته گردید و به این واقعیت آگاه شدند که برنامهریزی بخش دولتی اساسا سیاسی-اجتماعی هست.
کلید تحول و مدیریت دانش عبارت هست از مهارتی که بتواند ترکیبی از نهادهای فنی، نهادهای مدنی توسعه و تجارت، انجمنهای علمی-حرفهای و منافع گروههای اجتماعی را برای دستیابی به نسبتی از خیر عمومی پدید آورد. مهمترین وظیفه مراکز مطالعاتی دولت این هست که دانش سیاستی را از علم استخراج کنند.
دیدگاهها