در امتداد قاب ناتمام کیارستمی
کد خبر : ۸۱۹۶۸۰
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۸/۰۴
-
زمان : ۰۹:۳۸
|
دسته بندی: اسلایدر

در امتداد قاب ناتمام کیارستمی

احمد احمدپور، بازیگر فیلم «خانه دوست کجاست» در نقش محمدرضا نعمت‌زاده از قاب سینما تا خانه‌ دوست ابدی بار سفر بست.

به گزارش شبکه خبر - مجله مهر: عطار می‌گفت: «به چه کار آمده‌ای؟ بیان کرد: تا از تو آسایشی یابم و مؤانستی.» در همین گفت‌وگوی ساده، رازی نهفته هست: انگار انسان در تمام عمرش در پی دو چیز هست انس و آرامش. اصلاً شاید به همین خاطر هست که وقتی «اندوهی طویل» سراغمان می‌آید، ناگهان یاد خانه دوست می‌افتیم؛ جایی که گمان می‌کنیم هنوز اندکی معنا و مهر مانده هست. همان خانه‌ای که در آن، کودکی در کوچه‌های سرسبز کوکر، دفتر مشق دوستش را به گمشده‌ای از انسانیت بدل کرده قرار دارای بود.

اگر تصور کنیم که فیلم «خانه دوست کجاست؟» عباس کیارستمی از همین حس برآمده قرار دارای بود و آن پسرک کوچک، دفتر هم‌کلاسی‌اش را اشتباهی برده و در جست‌وجوی او از مسیر تپه‌ها بالا می‌رفت و سختی را به جان خریده قرار دارای بود وقتی در میانه بی‌تفاوتی بزرگ‌ترها، هنوز باور دارای بود که دوستی چیزی فراتر از یک نام هست. به جرأت امکان داردیم این دیگر تنها یافتن دوست برای انجام وظیفه نبود انگار این وظیفه تبدیل به انسانیت شده هست از همان‌هایی که معنای متفاوتی پیدا می‌کنند و این فقط رفتن از روستایی به روستای دیگر نیست انگار سفری قرار دارای بود از بیرون به درون، از وظیفه به انسانیت، از خاک به معنا.

با گذر سال‌ها، «خانه دوست کجاست» دیگر قابی دو ساعته در سینما نیست به تصویری از صداقت گمشده ما تبدیل شده هست، شاید در هرکدام از ما هنوز آن پسرکی هست که دفتر مشق انسانیت را در دست گرفته و در جست‌وجوی دوستی گم‌شده از سرآشیبی بالا می‌رود. در جهانی که همه چیز با سرعت فراموش خواهد گردید، فیلم کیارستمی مثل نشانه‌ای باقی مانده تا یادمان بیندازد هنوز خواهد گردید در پوچی روزگار، به معنا نزدیک گردید.

کیارستمی همواره در جست‌وجوی همین قرار دارای بود: حقیقتی که در سکوت معنا پیدا کند، حقیقتی که در باد لابه‌لای شاخه‌های گیلاس و بابونه به تو برسد، حقیقتی که در رفتن یک کودک به در خانه دوست روانه شود چون او می‌دانست سینما اگر از زندگی جدا شود، دیگر چیزی از آن نمی‌ماند. انگار آن زندگی‌ها، آن مشق‌ها، آن طعم گیلاس‌ها، آن مقاومت زیتون‌ها دارند یکی‌یکی، به او می‌پیوندند تا شاید جایی آن‌سوی واقعیت، فیلم ناتمام زندگی را ادامه دهند.

در امتداد قاب ناتمام کیارستمی

و احمد احمدپور، آن کودک آرام، خودش ادامه همین جهان قرار دارای بود و سال‌ها از آن قاب زندگی به هیاهوی شهرت و زرق‌وبرق بیرون نیامد در چهره‌اش همان صداقت بی‌قید فیلم مانده قرار دارای بود، رفتنش شبیه به سکانسی گردید که ناگهان نور دریافت می‌کند و تصویر در سکوت حل خواهد گردید.

اما ما این‌جا هستیم میان زندگی و معنای حقیقی که میان دفتر مشق‌هایمان گم گردید و به دنبال پاسخ پرسش دیرین همچنان رها ماند که خانه دوست کجاست؟ شاید خانه دوست جایی در واقعیات ساده باشد؛ در نگاه پسرکی که با صداقت دفتر مشقی را به دوستش می‌رساند، در سکوتی که میان درختان زیتون جاری هست، در مهربانی‌ای که پیرمردی را از خلاص کردن خود از این زندگی نجات می‌دهد.

اکنون نزدیک به چهل سال از ساخت فیلم «خانه دوست کجاست» می‌گذرد و بازیگرش احمد احمدپور به اندازه شمردن انگشتانش برای ننوشتن مشق در این هستی دیگر نفس نمی‌کشد و انگار این دنیا را رها کرد تا به خانه دوست‌اش برسد تا این جهان کوچک، این «خانه دوست»، در جهانی دیگر آرام‌آرام کامل شود؛ و این شباهت غریب هست جهانی که هنوز در فاصله میان زمین و آسمان، میان زندگی و فیلم، نفس می‌کشد و انتظار دارد تا دیده شود و حالا، با رفتن او تکه‌ای دیگر از جهان کیارستمی انگار کامل شده هست.

در امتداد قاب ناتمام کیارستمی

شاید حالا، در جهانی که از معنا تهی‌تر خواهد گردید، نگاه به جهان کیارستمی و یاد احمد احمدپور یادآور این باشد که هنوز امکان دارد ساده قرار دارای بود. هنوز خواهد گردید در میان زیتون‌ها و بادهای کوکر، خانه دوست را جست‌وجو کرد. شاید آن خانه جایی بیرون از زمان هست، در لحظه‌ای که دوربین خاموش خواهد گردید و زندگی ادامه می‌یابد. جایی که فیلم و واقعیت دیگر از هم جدا نیستند، و در آن سکوت روشن، هر دو آرام گرفته‌اند.

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه