چاپ دوم کتاب «دختران قبیله جنگ» روانه بازار شد
کد خبر : ۸۱۹۹۱۱
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۸/۰۴
-
زمان : ۱۴:۳۶
|
دسته بندی: فرهنگی

چاپ دوم کتاب «دختران قبیله جنگ» روانه بازار شد

رمان دختران قبیله‌ی جنگ نوشته‌ جواد افهمی هست که انتشارات خط مقدم آن را در ۳۵۰ صفحه منتشر کرده هست.

به گزارش شبکه خبر، اهالی فوعه و کفریا روزهای سختی را گذراندند؛ روزهایی آنقدر سخت که حتی کودکان هم صبح که از خواب بیدار می‌شدند خدا را بابت زنده بودن شکر می‌کردند و شب پیش از اینکه بخوابند وصیت‌نامه‌هایشان را می‌نوشتند. تمام اینها در زمان جنگ داخلی سوریه اتفاق افتاد، زمانی که برادرکشی و همسایه‌کشی رسم روزگار شده قرار دارای بود. رمان دختران قبیله جنگ برشی هست از یک دوران طولانی و سخت که به مردمان فوعه گذشته، زمانی که زنان شهر توسط مسلحین به گروگان گرفته شده بودند.

اما داستان، روایت شخصیت‌هایی خیالی هست، روایت عشق حورا و رئوف که یکی فوعانی هست و دیگری بنشی. رمان «دختران قبیله‌ جنگ» با سفری آغاز خواهد گردید. جنگ شده هست، اهالی سوریه روزهای سختی را می‌گذرانند. سوسن مادر هست و فکر انجام می‌دهد باید فرزند ۱۲ ساله‌اش رحمان را بردارد و دور شود از جنگ؛ سوار اتوبوس می‌شوند و می‌خواهند زودتر خودشان را به مرز برسانند، عدنان؛ شوهرش عضو ارتش سوریه هست و آن‌ها را منع کرده از سفر و مهاجرت؛ اما ترس سوسن بر همه چیز غلبه انجام می‌دهد، تصمیم دریافت می‌کند، بنش را امن نمی‌بیند و آنجا را ترک انجام می‌دهد در پی امنیت و آرامش... رمان دختران قبیله جنگ از همین شروع مخاطب را با صحنه‌های نفس‌گیری مواجه انجام می‌دهد.

دختران قبیله‌ جنگ از عشق بیان می‌کند، از تغییر، از تفاوت‌ها و از جنگ که همه‌ دو دوتا چهارتاهای آدم‌ها را بر هم می‌زند. جنگی که وارد خانه زندگی آدم‌ها خواهد گردید هزار داستان همراهش هست؛ و موقعیت‌هایی نفس‌گیر، پر از ترس و تاثیر گذاری را رقم می‌زند که روابط، کنش‌ها و سرنوشت شخصیت‌ها را امکان داردد تغییر دهد. نویسنده‌ی دختران قبیله‌ جنگ، دست گذاشته روی چنین موقعیت‌هایی و به خلق جهانی پرداخته هست که برای مخاطب اهل ادبیات تاثیرگذار هست.

بخشی از کتاب: «پسرک بی‌توجه به مادر که همچنان نیم‌خیز به راننده نگاه انجام می‌دهد، حرف می‌زند: از ترکیه خوشم نمی‌آید، دلم می‌خواهد برگردم به شهر خودمان، به بنش... سوسن نمی‌داند از اینکه پسر دوازده ساله‌اش بالاخره حرف دلش را زده هست، خوشحال باشد یا ناراحت. بیان می‌کند: من هم خوشم نمی‌آید. من هم دلم می‌خواهد هر چه زودتر به بنش برگردیم. خدا کمک‌مان می‌کنه... با دیدن خودروهای جنگی که وسط جاده از حرکت ایستاده‌اند، برمی‌گردد و به رحمان رو انجام می‌دهد: به ایست و بازرسی رسیدیم. یادت باشه چی بهت گفتم، ما مسافر تفتناز هستیم، به دیدن اقوام‌مان می‌ریم، دو سه روز دیگر هم برمی‌گردیم بنش. از پدرت هم اگر پرسیدند، می‌گی عضو مسلحین هست و الان هم در ادلب دارد علیه دولت می‌جنگد. حالا آرام باش و سرجات بنشین... توان پنهان کردن ترسی را که یکباره هجوم آورده ندارد. بیان می‌کند: نگران نباش پسرم. کاری به ما ندارند... مرد مسلحی که پا به رکاب اتوبوس می‌گذارد و بالا می‌آید، بلند قامت هست و چهارشانه.»

«دختران قبیله جنگ» به قلم جواد افهمی با ۳۵۲ صفحه در انتشارات خط مقدم به چاپ رسید و هم اکنون به چاپ دوم رسیده هست.

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه