عباس عبدی
روزنامه اعتماد
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
جناب آقای قالیباف
با سلام و احترام
در مورخ ۱۳/۷/۱۴۰۴ نامهای با امضای ۱۸۴ نفر از نمایندگان محترم مجلس در موضوع جمعیت، خطاب به وزیر بهداشت نوشته و در صحن مجلس قرائت گردید که در آن بدون ذکر نام، تعریضی هم به بنده شده قرار دارای بود.
به پاس احترام به میلیونها مادری که به خاطر سیاستهای بهغایت نادرست جاری و علیرغم میل وافرشان به داشتن فرزند، بهناچار از نعمت فرزندآوری محروم شدهاند، نکاتی را تقدیم میکنم، بلکه با قرائت آن در صحن مجلس از ذهنیت نادرست نمایندگان رفع ابهام شود.
شنیدهام آقای دکتر مرندی وزیر محترم اسبق بهداشت پاسخ قاطعی به غلطهای فاحش در نامه نمایندگان دادهاند. نیز وزارت بهداشت نیز پاسخ خود را داده هست. ولی این پاسخها از دو ایراد کلی رنج میبرند. اول اینکه منتشر نمیشوند و دوم اینکه بسیار کلی و به قول معروف دست به عصا پاسخ میدهند و کمتر به مشکل اصلی میپردازند.
بنابر این لازم دانستم که پاسخ خود را تقدیم کنم. از نظر بنده مساله فرزندآوری بسیار مهم هست به همین دلیل کمتر کسی به اندازه من در این مورد نوشته هست. مجموعه این نوشتهها را اخیرا با عنوان «چگونه جمعیت را سِقط کنیم؟ » شامل مجموعه نوشتههای من درباره «جمعیت » از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۴ در دسترس هست که اگر نمایندگان محترم زحمت مطالعه آن را بهخود میدادند قطعا در درک خود از مساله جمعیت و نوشتن چنین نامههایی تجدیدنظر میکردند.
به همین خاطر تاکید میکنم که گرچه ادامه وضعیت جمعیت در ایران خطرناک هست ولی بدتر از آن سیاستگذاری نادرست درباره این مساله و مسائل دیگر هست. این خطری که حال و آینده کشور را همزمان تهدید انجام میدهد، و ریشه آن هم در درک نادرست قانونگذاران از مسائل کشور هست که راهحلهای آنان بهجای بهبود امور بر مشکلات میافزایند، و بهجای بازکردن گرهها آنها را کورتر انجام میدهد.
به عنوان نمونه برای فهم اثرات قانون جوانی جمعیت مصوب مجلس قبلی و مورد حمایت مجلس کنونی کافی هست که بگویم، مقایسه آمار متولدین سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ نشان میدهد که در سال پیش از اجرایی شدن این قانون، تعداد موالید کشور افزایش داشته هست، ولی با اجرای قانون، و از سال ۱۴۰۱ تا پایان سال ۱۴۰۳ به ترتیب سالانه 4/3- درصد، 2/1- درصد و 4/7- درصد کاهش زاد و ولد داشتهایم. امسال هم به احتمال زیاد حدود ۷- درصد با کاهش مواجه خواهیم گردید.
حتما قبول میکنید که این روند خطرناکی برای وضعیت جمعیت هست. روندی که پس از اجرای این قانون به وجود آمده هست. قانونی که قرار قرار دارای بود نرخ باروری را در بازه زمانی قابل قبولی به سطح جانشینی و به بیش از رقم دو برساند؛ در حالی که اکنون بهطرز چشمگیری حتی کمتر از نرخ باروری پیش از اجرای قانون شده هست. نکته جالب اینکه نسبت زایمانها از طریق سزارین نیز پس از هدف قانون کمتر نشده که بیشتر هم شده هست.
شاید نمایندگان مجلس توجه ندارند که دولت و وزارتخانه قبلی صددرصد طرفدار این قانون و همسو با آن بودند و همه مواد آن را در حداکثر ممکن اجرا کردند ولی نه تنها جمعیت افزایش نیافت بلکه روند کاهشی آن تشدید هم شده هست. از جهات دیگر اگر آمار مرگ و میر را از سال ۱۴۰۱ که کرونا پایان یافت در نظر بگیریم طی دو سال دولت آقای رییسی، حدود ۱۰درصد هم به آمار مرگ و میر اضافه شده هست.
بنابر این آمار فرزندآوری نشان میداد که مساله نهتنها با اجرای قانون موجود حل نشده، بلکه تشدید هم شده هست. این به معنای آن هست که مساله چیز دیگری هست که اجرای این قانون نتوانسته آن را حل کند زیرا به اصل مساله نپرداخته هست. برای یافتن پاسخ چرایی شکست این قانون، باید به پژوهشهای معتبر مراجعه کرد. لطفا دستور دهید که نمایندگان آخرین پژوهشی که در بهمنماه سال ۱۴۰۳ انجام گردید را مطالعه کنند.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که مساله اصلی و تعیینکننده برای حل مسائل فرزندآوری آن چیزهایی نیست که قانون موجود درصدد حل آنها برآمده هست. مجلس وظیفه دارد که یک گروه علمی معتبر را تعیین کند تا با تطبیق یافتههای پژوهشی و ارزیابی کارایی قانون موجود در رفع و حل مسائل و دغدغههای مردم، چرایی بیرغبتی و ناتوانی از فرزندآوری را بررسی و نتیجه را برای افکار عمومی منتشر نمایند.
طرح جزییات آن پژوهش، این نامه را از مسیر خود خارج انجام میدهد. خلاصه اینکه از زمان اجرای قانون تا پایان امسال و علیرغم هزینههای بسیار فراوان حدود ۱۸درصد از فرزندآوری کاسته شده هست و رشد جمعیت کشور نیز به زیر 6/0 درصد رسیده هست و با ادامه این سیاستها نامکان دارد انتظار تغییر مسیر زاد و ولد را دارای بود، و به زودی رشد جمعیت به صفر خواهد رسید. برای درک اینکه نمایندگان تا چه حد با مساله جمعیت و ارزیابی قانون بیگانه هستند کافی هست که ادعای آنان را در مورد یکی از دستاوردهای قانون مرور کنیم.
آنان بزرگترین دستاورد این قانون فاجعهبار که هزینه زیادی را بر بودجه و مردم تحمیل کرده را این دانستهاند که؛ فرزند سوم به بعد از 3/18 درصد ولادت کل نوزادان به 8/26 درصد رسیده هست. این دستاورد نیست، بلکه شکست فاحش هست. به این علت که نسبت فرزندان سوم و چهارم و پنجم (صورت کسر) از کل فرزندآوری (مخرج کسر) به این علت اضافه شده که کل فرزندآوری کم شده هست.
صورت کسر ثابت مانده ولی مخرج کم شده لذا نسبت بالا رفته هست. فراوانی آنها تغییر معناداری نکرده، بلکه نسبت و سهم آنان بیشتر شده و این ناشی از استنکاف جوانان از ازدواج، از فرزندآوری و از آوردن فرزند اول و دوم هست.
اگر سیاستهای مذکور موفق قرار دارای بود، قطعا بر روی فرزندان اول و دوم و افزایش زاد و ولد آنان تأثیر میگذاشت. در واقع خانوادههای دارای دو و بیشتر فرزند، زندگی جاافتادهای دارند و مسیر خودشان در فرزندآوری را مثل نسلهای قبلی ادامه میدهند، مساله امروز ما فقدان انگیزه برای ازدواج، و آوردن فرزند اول و دوم هست و نه پنجم و ششم.
در چندین سال اخیر در حالی که میانگین سن مادر در اولین نوزاد تغییری نکرده ولی میان سن مادر در کل نوزادان جدید تا حدود یک سال افزایش یافته هست. این یعنی قانون علیرغم نام پرطمطراقش، جوانان را فراموش کرده و این خطری بزرگ هست و به معنای فراموشی آنان در همه عرصهها هست.
در اشاره نامه مذکور به سیاست کاهش رشد جمعیت در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ هم چندین اشتباه رخ داده هست. اول اینکه آن سیاست (درست یا نادرست آن بحث دیگری هست که اتفاقا درست هم بود) محصول اراده کل نظام قرار دارای بود و در برنامههای توسعه گنجانده شده قرار دارای بود. اتفاقا اهداف سیاستگذاران رسیدن به نقطه فعلی نبود، ولی استقبال زیاد مردم از آن موجب گردید که خیلی پیش از زمان تعیین شده، اهدافش محقق شود.
وزیر محترم بهداشت در آن زمان آقای دکتر مرندی از جناح اصولگرایان قرار دارای بود و بعید هست که کسی در انگیزه خیرخواهی و تعهدش به ساختار تردیدی داشته باشد. ولی در هر حال قانونگذاران در آن زمان درک درستی از عوامل تأثیرگذار بر مساله داشتند و اجرا هم به درستی انجام گردید ولی اکنون حتی اگر مواد قانون فرزندآوری تمام و کمال هم اجرا شود، هیچ هدف مطلوبی محقق نخواهد گردید.
اکنون وقت بررسی و ارزیابی علمی قانون مساله هست. از اینکه در گذشته وزارت بهداشت توانست فرزندآوری را مهار کند، نامکان دارد نتیجه گرفت که امروز امکان داردد آن را افزایش دهد. در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۵ کدام وزارتخانه دنبال این قرار دارای بود یا توانست تعداد متولدین را از 37/1 میلیون به 67/2 میلیون (حدود دو برابر) در سال برساند؟!
چرا علیرغم تبلیغات سنگین و صرف بودجه فراوان رژیم گذشته، تعداد متولدین از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶، از 14/1 میلیون به 41/1 میلیون رسید؟! اینها نشان میدهد، مساله جمعیت در قانون موجود آنگونه که باید شناخته نشده هست.
جمعیت یک شیر فلکه نیست که دست حکومت باشد، هر وقت خواست آن را ببندد و هر وقت خواست آن را باز کند. چین با آن همه امکانات باورنکردنی با فشار فراوان و زور در بستن فلکه موفق قرار دارای بود، ولی اکنون ۱۰ سال هست که دنبال باز کردن این مسیر هست و موفق نخواهد گردید.
چین ماهانه تا سه سال برای هر فرزندی که به دنیا بیاید بیش از ۵ میلیون تومان میپردازد، در حالی که خدمات بهداشت و درمان و آموزش و خیلی از امور دیگر نیز مجانی و تأمین شده هست، ولی اثر چندینانی بر فرزندآوری ندارد و جمعیت آن در حال کاهش هست. کره جنوبی نیز همین گونه و به مراتب بدتر هست، و حدود 200 میلیارد دلار برای افزایش جمعیت خرج کرده ولی دستاورد چندینانی نداشته هست.
پس راهحل این بحران چیست؟ بحران فرزندآوری راهحل فنی و جدا از دیگر بحرانهای کشور ندارد. عوامل اصلی پرهیز از فرزندآوری، ربطی به نگاه والدین به ارزش فرزندآوری ندارد.
مساله اصلی نداشتن امید به آینده و وضعیت بد اقتصادی و نداشتن مسکن و شغل هست و اینها مسائل کلان کشور هست و حل مساله فرزندآوری را باید در دل این مسائل کلان دید. مقصر اصلی در کاهش شدید فرزندآوری سیاستهای موجود هست و نه مردم. مردم نیازی به اتلاف منابع و تقسیم بودجه میان نهادهای وابسته به خود برای فرهنگسازی جهت فرزندآوری ندارند. کافی هست این بچه را زمین بگذارند تا آرام شود. «هر چه هست از قامتِ ناسازِ بیاندام ماست. »
با احترام عباس عبدی 4 آبان 1404
دیدگاهها