فردا خود به خود بهتر از امروز نمی شود؛تجربه تلخ برخی ناراضیان در تاریخ
کد خبر : ۸۲۰۷۴۸
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۸/۰۵
-
زمان : ۱۲:۰۴
|
دسته بندی: اسلایدر

فردا خود به خود بهتر از امروز نمی شود؛تجربه تلخ برخی ناراضیان در تاریخ

رضا داوری اردکانی بیان کرد: این پندار بیهوده و بدی هست که گمان کنیم همواره در همه جا بی آنکه طرح و عزم ساختن روز آتیی خوب وجود داشته باشد روز آتی خود به خود بهتر از امروز خواهد گردید.

به گزارش به گزارش شبکه خبر، استاد رضا داوری اردکانی در یادداشت کوتاهی نوشت:

اصل پیشرفت به جهان جدید و مدرنیته تعلق دارد و پیشینیان هرگز به پیشرفت تاریخی و اینکه روز آتی به ضرورت بهتر از امروز و روز گذشته هست قائل نبوده و نمی توانسته‌اند قائل باشند زیرا آدمی در نظرشان مأمور دگرگون کردن جهان نبوده هست.

این همه تحول که در دو سه قرن اخیر روی داده در فضای تکنوساینس و بر اثر تحول در وجود انسان و تلقی او از خود بعنوان اراده مسخرکننده طبیعت و جهان بوده هست. این پندار بیهوده و بدی هست که گمان کنیم همواره در همه جا بی آنکه طرح و عزم ساختن روز آتیی خوب وجود داشته باشد روز آتی خود به خود بهتر از امروز خواهد گردید.

در تاریخ کم اتفاق نیفتاده که گروه‌هایی از ناراضیان گفته اند وضعی که هست برود، هرچه می‌خواهد به جایش بیاید. وقتی این پندار غالب شود که با رفتن یک بد شرایط بد و بدی هم از میان می‌رود و توجه نخواهد گردید که شاید چیزی که به جایش می‌آید بد و بدتر باشد، امید صلاح و اصلاح نامکان دارد دارای بود.

فروپاشی اتحاد شوروی مخالفانش را خوشحال کرد و بسیاری از آنها پنداشتند که به جای استبداد خشن و فاسد، سیاست صلاح و اصلاح و آزادی خواهد آمد. من که از نوجوانی با فلسفه زندگی کرده و ناظر اوضاع جهان بوده ام جز در جهان علم و تکنولوژی و اقتصاد در هیچ جا پیشرفتی ندیده ام مگر آنکه اقتباس و انتشار علم و تکنولوژی را پیشرفت بدانیم که متأسفانه این پیشرفت هم بیشتر کمی و آماری و صوری و تبلیغاتی شده هست.

در جهان کنونی دلبستگی به علم نیز رو به کاستی دارد؛ گویی قرار دارای بود و نبود علم چندینان مهم نیست بلکه شهرت کافی هست. ساده بگویم دانشچندین اوقات که من و هم نسلانم هفتاد سال پیش در آن درس می‌خواندیم در قیاس با اکثر دانشگاه‌های کنونی، بیشتر بوی علم می‌داد. اکنون عطر و بوی علم دوستی کمتر به مشام می‌رسد.

«راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی جایی؟

در اجاقی، طمع شعله نمی بندم، خردک شرری هست هنوز؟

قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می‌گریند.»

تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه