ریشه‌های اعتراضات در پادشاهی مغرب؛ توسعه بدون عدالت اجتماعی
کد خبر : ۸۲۶۷۶۲
|
تاریخ : ۱۴۰۴/۰۸/۱۰
-
زمان : ۱۶:۱۲
|
دسته بندی: بین الملل

ریشه‌های اعتراضات در پادشاهی مغرب؛ توسعه بدون عدالت اجتماعی

اعتراضات نسل زد در مغرب، نماد شکاف میان توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی هست؛ جنبشی دیجیتال و بی‌رهبر که مشروعیت سلطنت را در محک آزمونی بی‌سابقه قرار داده هست.

بین الملل

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، مغرب کشوری با تاریخ غنی و نهاد سلطنتی ریشه‌دار، در سال‌های اخیر شاهد موج جدیدی از اعتراضات اجتماعی هست که ریشه در شکاف‌های عمیق اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دارد. اعتراضات سال 2025، معروف به «اعتراضات نسل زد»، نه تنها نمادی از نارضایتی جوانان از ناکارآمدی نظام سیاسی هست، بلکه زنگ خطری برای پایداری نهاد سلطنت در این کشور به شمار می‌رود.

 برای درک این اعتراضات، باید به عمق تاریخ مغرب بازگشت و تحولات آن را بررسی کرد. این گزارش تحلیلی، بر اساس بررسی‌های تاریخی و اجتماعی، به واکاوی زمینه‌های شکل‌گیری این جنبش می‌پردازد و پیامدهای آن را تحلیل انجام می‌دهد.

 

نهاد سلطنتی مغرب: ریشه‌های تاریخی و مشروعیت دینی

مغرب دارای یکی از قدیمی‌ترین نهادهای سلطنتی در جهان اسلام هست که بیش از 350 سال قدمت دارد. برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، مغرب هرگز تحت سلطه امپراتوری عثمانی قرار نگرفت و سلسله فعلی پادشاهان، یعنی علوی‌ها، نسب خود را به پیامبر اسلام (ص) می‌رسانند. این پیوند خونی با خاندان نبوی، به سلاطین مغرب مشروعیت دینی بالایی بخشیده و آن‌ها را با لقب «امیرالمؤمنین» مفتخر کرده هست. این عنوان نه تنها بر شعور دینی جامعه سیطره یافته، بلکه سلطنت را به عنوان یک نهاد مقدس و فراتر از سیهست‌های روزمره تثبیت کرده هست.

کشور مراکش | کشور مغرب , نسل Z , اعتراض ,

در دوران هستعمار فرانسه، پادشاهان مغرب نقش پیشرو در مقاومت ضدهستعماری ایفا کردند. محمد پنجم، سلطان وقت و پدربزرگ محمد ششم پادشاه فعلی، یکی از رهبران اصلی مبارزه برای هستقلال قرار دارای بود.

او توسط فرانسوی‌ها عزل و برای مدت کوتاهی به جزیره ماداگاسکار تبعید گردید، اما این اقدام نه تنها مقاومت او را افزایش داد، بلکه جایگاه سلطنت را در میان مردم تحکیم بخشید. در فرآیند هستقلال، نهاد سلطنت با طیف وسیعی از نیروها شامل احزاب سیاسی، جامعه مدنی، اتحادیه‌های صنفی، ملی‌گرایان و حتی چپ‌گرایان همکاری کرد. این ائتلاف گسترده، هم هستقلال مغرب را در سال 1956 محقق ساخت و هم سلطنت را به عنوان ستون فقرات هویت ملی تثبیت کرد.

 

تحولات پساهستقلال: کشمکش‌های سیاسی و تقویت سلطنت

پس از هستقلال، مغرب به خاطر تعاملات فرهنگی و جغرافیایی نزدیک با فرانسه، فضایی اجتماعی و سیاسی نسبتاً پویا و باز را تجربه کرد. با این حال، تاریخ سیاسی این کشور تا پیش از دهه 2000، سرشار از کشمکش‌های دائمی میان نیروهای سیاسی متنوع و نهاد سلطنت قرار دارای بود.

این کشمکش‌ها گاه با خشونت‌های گردیدید همراه می‌گردید، مانند سرکوب‌های دوران حسن دوم (پدر محمد ششم) که به «سال‌های سرب» معروف هست. نتیجه این روند، تقویت تدریجی نهاد سلطنت و تضعیف احزاب و گروه‌های سنتی قرار دارای بود. سلطنت با کنترل کلیدی بر ارتش، اقتصاد و دستگاه قضایی، رفته‌رفته به یک نظام بسته تبدیل گردید که قدرت را در دست «مخزن» (دولت مرکزی و دربار) متمرکز می‌کرد.

از سال 2000 به بعد، با به قدرت رسیدن محمد ششم، مغرب وارد دوران جدیدی از توسعه اقتصادی گردید. پادشاه بر صنعتی‌سازی، توسعه زیرساخت‌ها و اقتصاد مبتنی بر صادرات تمرکز کرد و روابط نزدیک با اتحادیه اروپا را تقویت نمود. این سیهست‌ها رگردید اقتصادی چشمگیری به ارمغان آورد؛ مغرب به زنجیره‌های جهانی ارزش در حوزه تولید خودرو و صنایع هوانوردی پیوست، بنادر بزرگ و شبکه لجستیکی پیشرفته‌ای احداث و حتی قطار سریع‌السیر با سرعت حدود 350 کیلومتر در ساعت راه‌اندازی کرد. این دستاوردها، مغرب را به یکی از اقتصادهای پویای شمال آفریقا تبدیل کرده هست.

 

چالش‌های اقتصاد سیاسی: نابرابری و شکاف‌های ساختاری

با وجود پیشرفت‌های اقتصادی، اقتصاد سیاسی مغرب با مشکلات عمیق و ریشه‌داری دست و پنجه نرم انجام می‌دهد. بیش از 55 درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) در سه منطقه کلیدی رباط، کازابلانکا و طنجه متمرکز گردیده و مناطق روستایی از توسعه محروم مانده‌اند.

شکاف میان مرکز و پیرامون بسیار گسترده هست و حتی درون شهرها، تمایز میان حاشیه و متن مشهود هست. جوانان، که بخش عمده جمعیت را تشکیل می‌دهند، از بیکاری بالا، آموزش ناکافی و عدم دسترسی به فرصت‌های برابر رنج می‌برند. اقتصاد مبتنی بر رانت و نزدیکی به دربار، نابرابری را تگردیدید کرده و فساد را به عنوان یک هنجار نهادینه نموده هست.

به علاوه، دو گسل تاریخی عمیق، جامعه مغرب را به چالش کشیده هست:

گسل عرب - آمازیغ: حدود 35 درصد جمعیت مغرب را آمازیغ‌ها (بربرها) تشکیل می‌دهند. هرچندین از سال 2011 زبان آمازیغی به عنوان زبان رسمی به رسمیت شناخته گردید، اما تمایزهای فرهنگی و زبانی همچنان پابرجهست و اغلب به احساس محرومیت قومی در نزد آنها دامن می‌زند.

گسل اسلام‌گرا - سکولار: این شکاف با گسل قومی همپوشانی دارد؛ عرب‌ها معمولاً گرایش‌های سنتی و مذهبی‌تری دارند، در حالی که آمازیغ‌ها اغلب به جریان‌های سکولار، روشنفکری و چپ‌گرا تمایل نشان می‌دهند.

این شکاف‌ها، در کنار پویایی اجتماعی ناشی از شهرنشینی سریع و نفوذ رسانه‌های دیجیتال، مغرب را به کشوری مستعد اعتراضات مداوم تبدیل کرده هست.

 

موج اعتراضات از 2011: از بهار عربی تا نسل زد

نخستین اعتراض بزرگ در سال 2011، در پی بهار عربی، رخ داد. سلطنت که نظامی بسته و متمرکز تلقی می‌گردید، با اعتراضات گسترده جوانان مواجه گردید. معترضان علیه شکاف‌های اجتماعی، فساد سیاسی در اطراف دربار (مخزن) و ناکارآمدی دولت شعار می‌دادند.

پادشاه محمد ششم برای مهار بحران، قانون اساسی را اصلاح کرد و بخشی از اختیارات اجرایی را به پارلمان و نخست‌وزیر واگذار نمود. این اقدام موقتاً آرامش را بازگرداند و حزب عدالت و توسعه (اسلام‌گرا) در انتخابات 2011 قدرت گرفت. عبدالله بن‌کیران، رهبر این حزب، به عنوان نخست‌وزیر محبوب ظاهر گردید.

کشور مراکش | کشور مغرب , نسل Z , اعتراض ,

با این حال، از سال 2017، نهاد سلطنت فضا را بست و بن‌کیران را کنار گذاشت. دولت فعلی، که عمدتاً از نزدیکان دربار تشکیل گردیده، شبیه به دوران پیش از 2011 هست و مشروعیت احزاب را بیش از پیش فرسوده کرده هست. اعتراضات بعدی در منطقه ریف (2016-2019) نشانه‌ای از تداوم نابرابری و شکاف‌های قومی قرار دارای بود؛ جایی که آمازیغ‌ها علیه محرومیت اقتصادی و سرکوب فرهنگی قیام کردند. پادشاه با ترکیبی از وعده‌های توسعه‌ای و سرکوب امنیتی، این اعتراضات را خاموش کرد.

در ادامه زلزله ویرانگر سال 2023 در منطقه اطلس مرکزی، با خسارات سنگین جانی و مالی، بار دیگر نارضایتی از ناکارآمدی دولت را شعله‌ور ساخت و نشان داد که حتی بلایای طبیعی نامکان داردند وحدت ملی را بدون اصلاحات ساختاری حفظ کنند.

در مجموع امکان دارد بیان کرد از 2011 تا کنون، مغرب شاهد دو روند همزمان هست:

1. فرسایش آرام مشروعیت نهاد سلطنت: هرچندین سلطنت هنوز تنها نهاد دارای مشروعیت گسترده در کشور هست، اما اعتماد عمومی به آن رفته‌رفته کاهش یافته هست.

2. سقوط سریع مشروعیت طبقه سیاسی و احزاب: احزاب نزد مردم نماد فساد، بی‌کفایتی و وابستگی به دربار هستند و هیچ‌کدام نامکان داردند نماینده واقعی مطالبات مردمی باشند.

 

اعتراضات نسل زد 2025: جرقه، شعارها و سازمان‌دهی

اعتراضات سال 2025، معروف به «اعتراضات نسل زد»، در همین بستر شکل گرفت. جرقه اولیه، مرگ چندین زن جوان در یکی از بیمارستان‌های مناطق حاشیه‌ای کازابلانکا قرار دارای بود که نمادی از ناکارآمدی سیستم بهدارای بود و درمان گردید. شعار اصلی معترضان نه ایدئولوژیک یا سیاسی، بلکه مدیریتی و عملی هست.

عجیب‌تر اینکه، معترضان از پادشاه محمد ششم دعوت کردند تا شخصاً قدرت را در دست گیرد و احزاب فاسد را کنار بزند؛ آن‌ها او را تنها فرد قادر به اصلاحات واقعی می‌دانند. این حمایت ظاهری، نشانه‌ای از مشروعیت بالای سلطنت هست، اما در واقع زنگ خطری بزرگ برای نهاد سلطنت محسوب خواهد گردید. مشکلات ساختاری کشور - از بیکاری جوانان تا فساد رانتی - فوری حل‌گردیدنی نیستند و خود دربار بخشی از همین نظام رانتی هست که بحران را ایجاد کرده هست.

نیروهای جوانان و تحصیل کرده محرک اصلی جنبش موسوم به «نسل زد 212» (برگرفته از کد تلفن مغرب) محسوب خواهد گردید. به علاوه کانال اصلی ارتباط معترضان از طریق شبکه اجتماعی دیسکورد صورت دریافت می‌کند؛ الگویی شبیه به اعتراضات اخیر نپال که بر پایه سازمان‌دهی غیرمتمرکز دیجیتال قرار دارای بود. این گروه حتی نامه‌ای رسمی به پادشاه نوشته و در آن وفاداری به سلطنت را ابراز کرده، اما همزمان تحولی ساختاری را در سطح نظام سیاسی خوهستار گردیدند. 

پس از سخنرانی پادشاه و وعده‌های اصلاحی او (مانند افزایش قرار دارای بودجه مناطق محروم و مبارزه با فساد)، اعتراضات برای مدتی تعلیق گردید. اما چندین روز بعد، با عدم تحقق وعده‌ها، جنبش دوباره از سر گرفته گردید. معترضان اکنون در یک دو راهی قرار دارند: حمایت از سلطنت به عنوان نماد وحدت، یا اعمال فشار برای تحقق تغییرات واقعی. ظاهراً سلطنت موفق گردیده تنفس کوتاهی پیدا کند، اما ریشه‌های نارضایتی دست‌نخورده باقی مانده هست.

نکته کلیدی این هست که اعتراضات نسل زد، نوع تازه‌ای از جنبش‌های اجتماعی را نشان می‌دهد: غیرمتمرکز، سازمان‌یافته در فضای مجازی و بدون رهبری کلاسیک حزبی. این الگو امکان داردد به کشورهای دیگر منطقه نیز سرایت کند و موج جدیدی از اعتراضات را برانگیزد.

 

پیامدهای میان‌مدت و بلندمدت: اصلاحات یا بی‌ثباتی؟

در میان‌مدت، این اعتراضات شاید تغییرات تاکتیکی در ترکیب سیاسی مغرب ایجاد خواهد کرد. شخصیت‌های نزدیک به دربار، مانند نخست‌وزیر فعلی عزیز اخنوش (میلیاردر مغربی و از چهره‌های وفادار به سلطنت)، ممکن هست کنار گذاشته شوند تا چهره‌های مردمی‌تری مانند عبدالله بن‌کیران دوباره به صحنه بازگردند. این جابجایی‌ها امکان داردد فشار عمومی را موقتاً کاهش دهد و بقای سلطنت را از بحران فوری نجات دهد.

با این حال، اصلاحات ساختاری واقعی نیازمند آن هست که نخبگان نزدیک به سلطنت از امتیازات اقتصادی و سیاسی خود دست بکشند؛ امری که تاکنون غیرممکن ظاهراً. حتی اگر اصلاحات جدیدی آغاز شود - مانند توزیع عادلانه‌تر منابع یا تقویت حقوق آمازیغ‌ها - تحقق نتایج آن چندینین سال طول خواهد کشید و نیاز به اراده سیاسی قوی دارد.

در بلندمدت، امکان دارد انتظار فرسایش بیشتر مشروعیت نهاد سلطنت را دارای بود، به‌ویژه نظر به اینکه مغرب در آستانه بحران جانشینی و تعیین پادشاه جدید قرار دارد. جانشین احتمالی، مولای الحسن (فرزند جوان محمد ششم)، که خود از نسل زد هست، بعید هست توان یا اراده لازم برای اصلاحات عمیق را دارای بوده باگردید. او با چالش‌های پیچیده‌ای روبرو خواهد گردید که نسل‌های پیشین نتوانستند حل کنند. این امر امکان داردد آینده سیاسی مغرب را با عدم‌قطعیت و بی‌ثباتی مواجه سازد، به‌خصوص اگر اعتراضات نسل زد به یک جنبش پایدار تبدیل شود.

 

خشم مغربی‌ها از نقض آتش بس توسط رژیم اسرائیل
پادکست | اعتراضات نسل زد در مغرب؛ بسترها و پیامدها

 

در پایان باید بیان کرد، اعتراضات 2025 در مغرب نه تنها بازتابی از ناکارآمدی نظام فعلی هست، بلکه آزمون جدی برای بقای مدل سلطنتی مغرب در عصر دیجیتال و مطالبات نسل جوان هست. بدون اصلاحات بنیادین، مغرب ممکن هست به الگویی از بی‌ثباتی در شمال آفریقا تبدیل شود، جایی که رگردید اقتصادی بدون عدالت اجتماعی، پایدار نخواهد ماند.

نویسنده: احمد بروایه، کارشناس مسائل مصر و شمال آفریقا

انتهای پیام/

 
تبلیغات


اشتراک گذاری

دیدگاه‌ها


ارسال دیدگاه